مدیرعامل اسبق هلال احمر سمنان در گفت‌و‌گو با دفاع پرس مطرح کرد

ماجرای پناهنده شدن عراقی‌ها به ایران در سال‌های دفاع مقدس

برخی از عراقی‌ها به ایران پناهنده شدند ولی چون مشکوک بودند باید مراقبت می‌شدند. اینان مدتی در کاروان سرای لاسجرد و ده نمک تحت حافظت سپاه و ارتش قرار گرفتند. هلال احمر استان سمنان این کاروان سرا را به تشک، تخت، پتو و... تجهیزکرد و به مداوای مجروحان و تامین سلامت آنان پرداخت.
کد خبر: ۲۴۲۴۹
تاریخ انتشار: ۰۹ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۲:۱۴ - 31July 2014

ماجرای پناهنده شدن عراقی‌ها به ایران در سال‌های دفاع مقدس

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس از سمنان، متن زیر حاصل گفتوگو با «عباس قادری» مدیرعامل جمعیت هلال احمر استان سمنان در سالهای دفاع مقدس میباشد.

عباس قادری هستم. پس از اتمام دوره خدمت سربازی در سال 61 با دعوت شورای شهر وقت سمنان با حضور حاج آقا شاهچراغی و سید طاهر طاهری و نمایندگان هلال احمر تهران، جمعیت هلال احمر استان را راه اندازی کردیم و بنده به عنوان مدیرعامل جمعیت هلال احمر، فعالیت خود را آغاز کردم.

امکانات رفاهی برای اسرای عراقی

تیرماه سال 61 بود. در آن زمان اردوگاه اسرای عراقی را در استان سمنان دایر کرده بودند که در نزدیکی گردنه آهوان و اردوگاه قدس فعلی بناشده بود. حدود 4000 اسیر عراقی که غالبا بعثی بودند، در آنجا نگهداری میشدند. هلال احمر در اردوگاه، کار زدن و برپایی چادر را به عهده داشت. همچنین آب رسانی، درمان اسرا و... را نیز انجام میداد. چند نفر امدادگر، پزشک یار به همراه تعدادی آمبولانس و پزشک برای درمان بیماران و مداوای مجروحان حضور داشتند. بیماری گال در آن زمان اسرای عراقی را آزار میداد. برای درمان و ریشه کن کردن این بیماری، لباسهای اسرا را سوزاندیم و لباسهای تمیز و نو به آنان دادیم. داروهای بهداشتی و نظافتی را نیز مرتب بین اسرا توزیع میکردیم.

به مرور زمان تختهای سه طبقه توسط دژبان مرکز ساخته و در اختیار اسرا قرار گرفت. رفته رفته با گذشت زمان امکانات رفاهی بیشتر شد و اسرا راحت تر به زندگی اسارت خو گرفتند. در سال 1367 معاوضه اسرا انجام شد و این اسیران به کشورشان بازگشتند.

نقش هلال احمر در پشتیبانی از جبههها

هلال احمر استان امدادگرهایی در اختیار داشت که از طریق بسیج به مناطق جنگی اعزام میشدند. هلال احمر، واحد امداد جبهه را تشکیل داد که در استان سمنان نیز نماینده داشت که پس از اعزام در اختیار گردانها قرار میگرفتند. آنها را با آمبولانسهایی که توسط مردم تهیه شده بودند به جبهه اعزام کردیم. پشتیبانی از جبههها در شهرستانها انجام میشد. سولههایی در اختیار داشتیم که به عنوان انبار مورد استفاده قرار میگرفت. مردم کمکهای خود را از قبیل: پوشاک، خوراک، مواد مصرفی، سوخت و... به هلال احمر میدادند و ما همه آنها را در این سولهها قرار میدادیم. پس از تفکیک و جداسازی و بسته بندی توسط مردم از طریق کامیونهای هلال احمر، به مناطق غرب و جنوب کشور ارسال میکردیم. شهید رمضان مداح کارمند هلال احمر بود که در تیپ حضرت موسی بن جعفر(ع) در اثر بمباران به شهادت رسید.

هلال احمر بخشها و معاونتهایی داشت که امر مربوط به خود را انجام میدادند که شامل: معاونت امداد نجات، اداری و مالی و معاونت جوانان بود. معاونت جوانان، مرکز پرورش فکری اسلامی جوانان بود که برگزاری کلاسهای آموزشی امداد و نجات در این بخش انجام میشد. همچنین انجام کارهای خدماتی و داوطلبانه از قبیل دوخت پوشاک( لباس، بافت، دستکش، کلاه، شال و...) توسط بانوان در این معاونت انجام و به جبهه ارسال میشد.

برپایی بیمارستان صحرایی برای مجروحان شیمیایی عملیات کربلای 4 و 5

هلال احمر چادرهایی را در منطقه برپا میکرد که معاونت درمان، آن را از جهت پرسنل امدادی پوشش میداد. در عملیات کربلای4 و 5، تعداد زیادی از رزمندگان مجروح شیمیایی شدند. دکتر راه چمنی مسئول پشتیبانی جنگ وقت، ضمن بازدید از امکانات ما در استان، دستور اسکان مجروحان را دادند. دانشگاه علوم پزشکی به عنوان نقاهتگاه مجروحان شیمیایی با بیش از 1000 تخت و امکانات کامل درمانی آماده و در اختیار پشتیبانی جنگ قرار گرفت. 

معاونت جوانان هلال احمر با بهره گیری از اساتید معاونت بهداشت و درمان کارهای آموزش را انجام میداد. امدادگران پس از طی دورههای لازم در خدمت سازمان قرار میگرفتند.

قائم مقام کمیته پشتیبانی و امور رزمندگان بودم. مسئول کمیته حاج آقا شاهچراغی بود. وظیفه رسیدگی اداری و بررسی مشکلات حقوقی رزمندگان و امکانات رفاهی از قبیل: کوپن، زمین مسکونی و... را پیگیر بودیم. ارسال مواد سوختی به خانوادهها و... را نیز به کمک تعاون سپاه انجام میدادیم.

ماجرای ارسال خون به جبههها

هلال احمر بانک خون را در بلوار 17 شهریور سمنان راه اندازی کرد. خونگیری در بیمارستانها انجام میشد. چنین تشکیلاتی در سمنان و دامغان نیز راه افتاد. اگر نیاز به خون داشتیم اطلاع رسانی میکردیم و پس از خون گیری از داوطلبان بلافاصله به جبههها اعزام میشد. این کار معمولا در هر عملیات انجام میشد.

نامههای اسرا

نامههای اسرا از صلیب سرخ به جمعیت هلال احمر تحویل داده میشد. واحد امداد جبهه نامهها را به خانوادهها تحویل میداد. خانوادهها نیز پس از پاسخ، نامهها را به هلال احمر و از آنجا به صلیب سرخ تحویل میدادیم که به دست آزادگان ما میرسید. با امام جمعه و بنیاد شهید مرتب از خانوادههای شهدا و مفقودین و آزادگان سرکشی داشتیم و به اوضاع آنان رسیدگی میکردیم.

بازگشت آزادگان

طی موافقت و تفاهم ایران و عراق، آزادگان و اسرای عراقی مبادله شدند. در انتظار بازگشت آزادگان بودیم. جمعیت زیادی برای استقبال به پلیس راه سمنان آمده بود. مشاهده کردیم آزادگان با پاترول میآیند. ناگهان مردم به سمت خودروها هجوم بردند و روی پاترول ریختند. زیر فشار جمعیت، جان آزادگان به خطر افتاده بود. به هر زحمتی بود تعدادی را پراکنده کردیم. پاترول حرکت کرد. تنها بالای پاترول بودم و دراز کشیدم تا کسی بالا نیاید. خودرو حرکت کرد. 5 کیلومتر جلوتر که رفتیم، جمعیت کم شد و آزادگان را تحویل خانوادههایشان دادیم.

به یکی از روستاهای شاهرود رسیدیم. آزادهای را برای تحویل بردیم. مادرش در حالی که چادرش را پشت گردنش بسته بود با چشمانی اشک بار میگفت: پسرم خوش آمدی. تو مسافر کربلا بودی. خوش آمدی. این صحنه بسیار احساسی بود. همه گریه میکردند. یاد کربلا زنده شده بود. در دلم روحیه این مادر را تحسین کردم.

پناهندهشدن عراقیها به ایران

زمانی برخی از عراقیها به ایران پناهنده شدند ولی چون مشکوک بودند باید مراقبت میشدند. اینان مدتی در کاروان سرای لاسجرد و ده نمک تحت حافظت سپاه و ارتش قرار گرفتند. هلال احمر استان این کاروان سرا را به تشک، تخت، پتو و... تجهیزکرد و به مداوای مجروحان و تامین سلامت آنان پرداخت.

خبر شهادت برای قاصد

یکی از کارهایمان اطلاع رسانی به خانوادهها در خصوص شهادت فرزندانشان بود. با مسئولین استان به دیدار خانواده شهید میرفتیم و خبر شهادت را به آرامی میدادیم. غالبا هم خداوند را برای این افتخار شکر میکردند. روزی در ساختمان مدیریت در استان پشت میز در حال انجام امور بودم که یکی از اعضای تعاون سپاه به نام آقای رستمیان وارد شد. ایشان خبر داد که خواهرزادهات سید محمود ربیعی هاشمی به شهادت رسیده است.

صحنهای دردآور از عملیات مرصاد

با دو آمبولانس به اسلام آباد اعزام شدیم. وقتی از تنگه چهار زبر گذشتیم پیکر مطهر شهدا را روی زمین دیدیم. حالمان دگرگون شد. منافقان ساختمان هلال احمر، بیمارستان و... را ویران کرده بودند. همه مجروحان را هم به شهادت رسانده و در محوطه بیمارستان ریخته بودند. این صحنهها مرا آزار داد. به سختی بیمارستان را پاکسازی کردیم و شستشو دادیم.

امدادرسانی پس از جنگ

زلزلهای که در رودبار و منجیل آمد تعداد زیادی از مردم کشته و مجروح شدند و منازل مسکونی شان ویران شد. راه بسته و باد شدید بود. به هر سختی توانستیم خود را به منطقه برسانیم. امدادگران کار خود را آغاز کردند. در حین کار مادری را با دو فرزند از زیر آوار خارج کردیم. 9 ماه در منطقه حضور داشتیم. کار امداد رسانی و خدمات دهی به 25 روستا در منطقه بلوکات در جاده رشت - منجیل به عهده جمعیت هلال احمر استان سمنان بود. امداد رسانی، برپایی چادر، توزیع مواد غذایی، پوشاک، سوخت، منابع آب، موتور آب، لوازم مصرفی و...از اقدامات و خدماتی بود که انجام دادیم. اعزام مجروحین به بیمارستان ها، تحت پوشش داشتن درمانگاه ها، اسکان مردم روستا، ساخت مدارس، مساجد، سرویس های بهداشت، حمام و ... از اموری بود که جمعیت هلال احمر استان سمنان در استان گیلان به انجام رساند.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار