تبیین جایگاه صلح در آیات قرآن و تعالیم اسلامی

از مسائل مهم که در هنگام صلح با غیر مسلمانان باید در نظر گرفت ، اقتدار نظامی و قدرت بازدارندگی است که باید چنان باشد که دشمنان اسلام حتی یک لحظه هم خیال تجاوز و تعدّی به مسلمانان را به خود راه ندهند . و این امر نیز منافاتی با اصالت صلح و همزیستی ندارد ؛ چرا که آمادگی رزمی و نظامی به نیّت های پیشگیرانه و عزّّت مدارانه صورت می پذیرد و هدف از آن توسعه طلبی یا کشور گشایی به هیچ وجه نمی باشد .
کد خبر: ۲۴۳۰۴
تاریخ انتشار: ۰۶ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۸:۵۹ - 28July 2014

تبیین جایگاه صلح در آیات قرآن و تعالیم اسلامی

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، صلح و همزیستی موضوعی کاملاً مستدل بر اساس آیات و روایات وسیره معصومان (ع) می باشد و حال با پشتوانه استناد به این مدارک و مستندات متقن  که در مقاله به آنها اشاره می شود با اطمینان خاطر و به دور از هر گونه شائبه اعلام می داریم ، اسلام دینی کاملاً مبتنی بر صلح و سلم و همزیستی مسالمت آمیز انسان ها با یکدیگر می باشد و اصلاً بیان نظریه ای در باب جنگ طلبی اسلام نظریه ای کاملاً بی مورد و ناشایسته می باشد ، در اینجا این سوال مهم و اساسی مطرح می شود که  آیا اسلام بیشتر به فکر آرامش و آسایش انسانهاست یا داعیه داران مکاتب جدید ؟ آیا آنها که دارند دنیا را با قانون خود می گردانند ، توانسته اند حتی ذره ای به آرامش خاطر و آسایش انسان ها نسبت به گذشته بیفزایند ؟!!  حال همانها داعیه دارند که اسلام دین خشونت است و صلح دنیا را با این افکارش بر هم خواهد زد . سوال ما این است که ، آنها از کدام صلح دم می زنند ؟ و از همه بدتر اینکه ، علاوه بر دشمنان دانا که می دانند چرا و برای چه این ادعا ها را مطرح می کنند ، صدای طوطی وار دوستان نادان نیز هر از چند گاهی در تأیید گفته های نامربوط آنان به گوش می رسد .
حال نگارنده با اطمیانان خاطر با استناد به مدارک متقن اسلامی ،  با صدای رسا از همین ابتدا صلح طلبی اسلام و دستورات هدایت بخش و هستی بخش اسلام را بیان می دارد و با همین آهنگ نیز در کل مقاله در اثبات صلح طلبی اسلام پیش می رود .

تعریف صلح
از آنجا که کتب فقهی در غالب موارد تنها متعرض مسئله جهاد و فروع آن شده اند و بابی برای صلح آن گونه که برای جهاد بازکرده اند و بحث نموده اند قرار نداده اند ، نمی توانیم در تعریف آن از کتب سلف کمک چندانی بگیریم. البته باید متذکر شد فقها در باب جهاد ،از عقد هدنه یا مهادنه سخن گفته اند که در حقیقت قرارداد آتش بس و ترک مخاصمه است. اماا صطلاحی که دراین مقاله محل بحث است از دیدگاه کلان و به معنای حالت عدم جنگ وقتال است واین اعمّ از آن است که بین دو طرف ، روابط حسنه از نظر سیاسی و اقتصادی وجود داشته باشد یا اینکه روابط دو طرف سرد و راکد باشد.
هم چنین باید گفت واژه ای که در لغت عرب و خصوصاً در ابحاث فقهی معاصرین برای تعبیراز صلح دیده می شود «سِلم» است که در قرآن در سه مورد به کار رفته است .  علاوه بر این در سه مورد ، عبارت اصطلاحی « ألقَی إلیه السَّلَم /  السَّلام» استعمال شده است.
از دیگر جهت در کتب فقهی از عقدی به نام  هدنه و مهادنه نام برده اندکه از آن ، تعبیر به معاهده  ، موادعه ،مصالحه  ، صلح  و مسالمه  نیز می شود. تعریف تقریباً مشابهی  نیز توسط این کتابها برای هدنه ارائه شده است و آن عبارت است از: توافق طرفین برای کنار گذاشتن جنگ و قتال تا مدت معین بدون عوض یا با عوض . منظور از عوض ، مالی است که کافران در مقابل آتش بس تسلیم  مسلمانان می کنند که اجماعاً جایز است و نیز آن مالی که در صورت ضرورت مانند خوف از هلاک مسلمانان یا تعذیب و آزار اسرای مسلمان به کافران داده می شود .  
اما توجه به این نکته حائز اهمیت است که عمده از صلحی که مدّ نظر ما در این مقاله است حالت اول است که شاید استعمال واژۀ «هم زیستی » در کنار آن ، تعبیر رساتری برای آن باشد.

اصالت صلح یا جنگ در تفکر ناب اسلامی ؟
درمیان فقیهان اسلامی رسم است که در مسائل مهم ، نخست به تأسیس اصل می پردازند ، به گونه ای که مسائل مبتنی بر اصل ، نیازمند دلیل نیست ، اما در موارد استثنایی که حکم آن ها بر خلاف اصل است ، به دلیل قطعی نیاز دارد  .  برای مثال در هنگام شک در وجود تکلیف اصل را بر « برائت» ، در مورد تکلیف در اعمال دیگران ، اصل را بر« صحت» و در حکم تکلیفی اشیاء ، بر« اباحه» گذاشته اند  . از این رو ، اثبات هر نوع تکلیف یا فساد در اعمال دیگران و حرمت اشیا، به دلیل شرعی احتیاج دارد . ثمره بررسی اصل در موضوع جهاد افزون بر تبیین جایگاه صلح و جنگ این است که در تبیین موارد شک می توان به مقتضای اصل رجوع کرد . در این که مقتضای اصل اولی ، در روابط مسلمانان با غیر مسلمانان چیست ، دو نظریه مهم وجود دارد :الف- نظریه اصالت جنگ ،ب- نظریه اصالت صلح .
از نظر نگارنده مقاله در مقابل تهاجم دشمن، صلح اصل است نه جنگ ، با این بیان که جنگ ، حالتی اضطراری است و پس از تهاجم دشمن ضرورت پیدا می کند و بعد از درهم شکستن دشمن دیگر ضرورت ندارد ، و بدین سبب قرآن پایان جنگ را رفع تهاجم و از بین رفتن فتنه ای که دشمن بوجود آورده ، دانسته و گفته است : « وَ قاتلوهُم حَتّی لا تَکوُنَ فِتنَةٌ » ( بقره 193 ) یعنی  با نیروهای مهاجم پیکار کنید تا وقتی بلایی که دشمن بر سر شما ریخته است ، از میان برود . و اگر گفته شود ، لفظ فتنه در آیه نکره در سیاق نفی است و افاده عموم می کند و می گوید با آنان بجنگید تا هیچ فتنه ای در جهان نباشد ، نه فقط فتنه ای که دشمن مهاجم به وجود آورده است ، جوابش این است که به قرینه آیه قبل « فَاِن قاتَلوُکُم فاقتُلُوهُم » که جنگ را به تهاجم دشمن مشروط می کند ، در اینجا مقصود فتنه خاصی است که دشمن مهاجم به وجود آورده است . بدیهی است ، اینکه در آیه برای جنگیدن غایت و پایان ذکر شده ، به این معناست که وقتی فتنه و شر دشمن رفع شد ، دیگر جنگیدن مجاز نیست . در حقیقت ، آیه می خواهد بگوید : شما باید با دشمنی که شروع کننده جنگ است ، بجنگید و ریشه فتنه را بخشکانید تا جنگ نباشد و صلح برقرار شود . قرآن در سوره انفال که بخش مهمی از آن به جنگ بدر مربوط است ، می گوید : « واِن جَنَحوا للسَّلمِ فَا جنَح لَها و تَوَکَّل عَلَی اللهِ » (انفال ، 61 ) یعنی اگر دشمن به صلح تمایل نشان داد ، تو نیز آن را بپذیر و به خدا توکل کن  . قبل از این آیه ، آیه ای است که می گوید : هر قدر می توانید نیروی نظامی فراهم کنید تا دشمنان خدا و دشمنان خود را بترسانید .
« وَ اَعِدُّوا لَهُم ما استَطَعتم مِن قُوّةٍ و مِن رِباطِ الخَیلِ تُرهِبُونَ بِه عَدُوَّ الله ِ وَ عَدُوّکُم » ( انفال ، 60)
و چند آیه بعد از آن آیه ای است که به رسول خدا (ص) امر می کند : مؤمنان را به جنگ تشویق کن .
« یا اَیهَّا النَّبی حَرِّضِ المُؤمِنین عَلَی القَتال » ( انفال ، 65 )
حالا در این آیه که در میان آیات جنگ واقع شده است ، خداوند می فرماید : اگر دشمنان مهاجم به صلح و مسالمت تمایل نشان دادند ، تو نیز بدان روی کن ، به این معنا که اگر دشمن در کشاکش جنگ هم به صلح تمایل نشان داد ، تو نیز آن را بپذیر . از اینجا معلوم می شود که اسلام صلح را به عنوان یک اصل زیر بنایی در روابط اجتماعی می شناسد ، که باید در پی آن بود و در به وجود آوردن و حفظ آن کوشید .
در اینجا توجه به این نکته لازم است که با در نظر گرفتن این اصل زیر بنایی ، اگر بیگانگان همیشه طالب صلح و زندگی مسالمت آمیز با مسلمانان باشند ، هیچ گاه جنگی میان دو طرف در نمی گیرد ، زیرا آنچه در آیه مزبور آمده است ، دستور و فرمانی الزامی در مورد همزیستی و صلح محسوب می شود که تخلف و فرمانی الزامی در مورد همزیستی و صلح محسوب می شود که تخلف از آن جایز نیست و رسول خدا (ص) و پیروانش وظیفه دارند که همواره طالب صلح باشند و هیچ وقت در گیری نظامی را با بیگانگان آغاز نکنند .

نظریه اصالت صلح
اساس روابط مسلمانان با غیر مسلمانان بر مسالمت و رفتار نیکوست . اسلام هیچ گاه به پیروان خود اجازه قتل و کشتار پیروان مذاهب دیگر را نمی دهد و وجود عقاید مخالف ، مجوزی بر رفتار خصمانه نیست ؛ بلکه بر عکس ، اسلام به پیروان خود دستور می دهد با مخالفان اسلام ، رفتاری مبتنی بر عدالت و قسط داسته باشند  .
این نظریه مبتنی بر کرامت انسانی است ؛ بدین معنی که غیر مسلمانان از آن جهت که در « انسانیت » با مسلمانان شریک هستند ، احترام دارند ، هر چند در عقیده و مذهب تفاوت دارند . از این رو ، حضرت امیر المؤمنان علی (ع) در فرمانش به مالک اشتر ، در رعایت حال مردم مصر می فرماید :  و مهربانی بر رعیت را برای دل خود پوششی گردان و دوستی ورزیدن با آنان و مهربانی کردن با همگان را ، و مباش همچون جانوری شکاری که خوردنشان را غنیمت شماری ! چه رعیت دو دسته اند : دسته ای برادر دینی تو هستند و دسته دیگر در آفرینش با تو همانند .  این نظریه ، به طور کامل مستدل است و با روح آیات ، روایات و سیره پیشوایان اسلام ، هماهنگی دارد . از آنجا که در اسلام ، «صلح » و « هم زیستی مسالمت آمیز » با پیروان ادیان و مذاهب دیگر ، به صورت « قاعده اساسی » ملاحظه شده ، آیات مربوط به صلح ، اصل و چون « جنگ » و « جهاد » ضرورت و استثنا است ، آیات مربوط به جنگ و جهاد ، نیازمند دلیل و انگیزه است ؛ مثل وجود فتنه ، ستم ، اخراج پیامبر و مسلمانان از سرزمین وطنی خود . بنابراین ، جنگ و اقدام به جنگ ، خیانت و تجاوز تلقی می شود . نخستین آیه ای که در باب جهاد نازل شده ، گویای این مطلب است :
أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظلِمُوا  وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى نَصرِهِمْ لَقَدِیرٌ( حج ، 39 )
هنگامی که مسلمانان در مکه - سرزمین آباء و اجدادی خود - بودند ، مشرکان پیوسته آن ها را می آزردند . مسلمانان کتک خورده نیز خدمت پیامبر اسلام (ص) می رسیدند و شکایت می کردند . تقاضای آنان ، صدور اذن جهاد و مقابله به مثل با مشرکان بود ؛ اما پیامبر اکرم (ص) به آن ها می فرمود : شکیبایی ورزیده که هنوز دستور جهاد به من داده نشده است . اما آن گاه که هجرت آغاز شد و مسلمانان از مکه به مدینه آمدند ، و خداوند بزرگ آیه پیش گفته را که متضمن اذن جهاد است ، نازل کرد  .
بنابراین ، اصل در رفتار مسلمانان با کافران قریش ، صبر و مدارا بوده است . سرانجام به سبب ستم ها و آزارها ، به آن ها اذن جهاد داده شد . این جهاد که « جهاد ستم دیده » در برابر « ستمگر » شمرده می شود ، حق مسلم طبیعی ، فطری و عقلی مسلمانان است که به ستم ندهند و ستمگر را سر جای خود نشانده ، دست متجاوز را کوتاه سازند .
از دیدگاه قرآن ، صلح ، خود ، ارزش و هدف است ، و در پذیرش آن کافی است که پیامد خطرناک و فریبی به دنبال نداشته باشد . هدف از صلح ، مصلحت گرایی نیست . خود صلح ، مصلحت است ؛ زیرا زندگی فطری انسان ها سازگارتر است ؛ چه آن که در شرایط صلح ، رشد و تعالی انسان ها و تفاهم برای رسیدن به توافق ها بهتر فراهم شده و یگانگی آیین بشری و گرایش انسان ها به حق امکان پذیر تر است . قرآن ، وصول به اهداف خود را از طریق صلح نزدیک نر ، آسان تر و معقول تر می داند ؛ از این رو ، بدان تأکید می ورزد  . در اینجا لازم است قبل از پرداختن به هر موضوعی ، به اصل موضوع صلح پرداخته شود . و به این نکته اشاره شود که صلح مورد نظر اسلام ، دارای چه ویژگیهایی می باشد .

ویژگی های صلح در اسلام
اسلام ، آخرین و کامل ترین دین الهی است و به حکم غنای ذاتی و مطابقت با فطرت انسانی و قدرت اقناع و تغذیه اندیشه ها و ویژگی  عقلانی بودن این دین ، صلح و آرامش ، مطلوب و استقرار آن هدفی متعالی است ، اما این صلح باید ویژگی هایی داشته باشد:
1- شرافتمندانه بودن صلح
اسلام خواهان صلح شرافتمندانه ، مسالمت آمیز ، با احترام و رعایت حقوق متقابل است . در اسلام ، اعتقاد به صلح به معنای پرهیز از جنگ به هر قیمت و تحت هر شرایطی نیست و هرگز نمی توان به بهانه صلح طلبی از جنگ با دشمن متجاوز روی گردان شد ، یا ندای صلح خواهی او را که در واقع پوششی برای تثبیت یا ادامه تجاوز و ارائه یک چهره صلح طلبانه است ، اجابت کرد . تجاوز را با صلح پاسخ گفتن ، در واقع تسلیم در برابر ظلم و زیر پاگذاشتن شرافت انسانی و ازهمه مهم تر تشویق متجاوز و مشروعیت دادن به تجاوز است . صلح و سازشی که کرامت انسانی مسلمانان را به ننگ خواری و حقارت آلوده سازد و ظلم و تجاوز را بر کرسی مشروعیت بنشاند ، به هیچ وجه مورد تأیید اسلام نیست .
از این رو قرآن در خواست صلح را در شرایطی که جنگ تنها چاره است ، به عنوان سازشی ذلت بار نکوهش و نهی می کند :
فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلى السلْمِ وَ أَنتُمُ الأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَکُمْ وَ لَن یَترَکمْ  أَعْمَلَکُمْ ( محمد ، 35)
در کتاب کنز الدقایق در تفسیر عبارت « و تدعُوا إلی السَّلم » آمده است : « وَ لا تَدعُوا إلی الصُلحِ خَوراً وَ تَذَلُّلاً »  ،  یعنی از روی خواری و ذلت ، دشمنان را به صلح نخوانید .
عزت اسلام و امت اسلامی از ملاکهای اساسی مشروعیت صلح است که نمی توان آن را نادیده گرفت . امام علی (ع) ترجیح صلح برجنگ را در صورتی می پذیرد که سستی و خللی در عقیده به اسلام رخنه نکند، از این رو امیر مؤمنان علی (ع) می فرماید :  «مسالمت و صلح را از آن گاه که موجب سستی در اسلام نگردد ، از جنگ سودمندتر یافتم .»
البته به این نکته باید توجه داشت که در همه مواردی که بنابر مصالحی ، چاره ای جز پذیرفتن صلح نیست ، یا صلح بیشتر هدف را برآورده می سازد ، عزت اسلامی خدشه دار نمی گردد . آنچه مهم است ، هدف از پذیرش صلح است . اگر هدف ، حفظ اسلام ، تداوم وحدت مسلمانان ، هویدا ساختن چهره حقیقی متجاوز و مانند آن باشد ، صلح برای اسلام و مسلمانان عزت آفرین است . برای تبیین بیشتر به جا است به صلح مهم و تاریخ ساز حدیبیه توجه کنیم . انعقاد پیمان صلح با مشرکان و پذیرفتن شروط آنان از سوی پیامبر (ص) ، برخی مسلمانان را براین پندار واداشت که با این پیمان عزت مسلمانان خدشه دار گردید ،  اما قرآن آن را فتح مبین خواند  ، و در جایی دیگر ، از آن بعنوان مقدمه فتح قریب یاد کرد .  پس چگونه ممکن است ، چنین صلحی ، موجب ذلت مسلمانان و عزت دشمنان آنان گردد ؟ !
2 - ریشه دار بودن صلح
صلح در اسلام ، صوری و ظاهری نیست و صلح طلبی تنها یک ادعا و تاکتیک موقت و گذرا و حربه ای تبلیغاتی برای ارائه چهره ای بشر دوستانه و خلع سلاح رقیب بشمار نمی رود ، بلکه از ژرفای رأفت و شفقت دین اسلام به خلق و حرص و ولع بسیار به سعادت آنان سرچشمه می گیرد .
صلح در اسلام به پشتوانه ای از صداقت ، احترام عمیق به حقوق واقعی بشر و علاقه وافر به حفظ جان و مال و آبروی انسانها و آزادی تفکر و انتخاب آگاهانه بشر متکی است . از این رو ، ندای صلح را آن گاه ارزشمند و راه گشا می داند که از جان انسانهای با وجدان و آگاه و نوع دوست و خیر خواه برخیزد ، نه از زبان انسانهای دوچهره خود خواه و بی تفاوت . گواه این مدعا این است که اسلام حق حیات انسانها را به عنوان حق اصیل و طبیعی ، سخت محترم می شمرد و حفظ زندگی یک نفر را با حفظ حیات همه انسانها برابر و کشتن یک نفر را از روی ظلم و فساد با کشتن همگان یکسان می داند مِنْ أَجْلِ ذَلِک کتَبْنَا عَلى بَنى إِسرءِیلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسا بِغَیرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فى الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاس جَمِیعاً وَ مَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاس جَمِیعاً  وَ لَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسلُنَا بِالْبَیِّنَتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیراً مِّنْهُم بَعْدَ ذَلِک فى الأَرْضِ لَمُسرِفُونَ(مائده ، 32)
زیرا همه انسانها در حقیقت انسان بودن ، مشترک اند و هر کس چنین حقیقتی را برای یک نفر قائل نباشد ، برای هیچ کس قائل نخواهد بود .
اسلام برای حفظ گوهر شریف حیات و نشان دادن اهمیت زیادی که برای آن قائل است ، حق قصاص را برای صاحبان خون به ناحق ریخته در نظر گرفته است . بر این مدعا آیات و روایات زیادی دلالت دارد از جمله آیه « وَ لَکُمْ فى الْقِصاصِ حَیَوةٌ یَأُولى الأَلْبَبِ لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ » (بقره ، 179)
وکلام امام علی (ع) خطاب به مالک اشتر می فرماید :  «و بپرهیز از خون ها و ریختن خونها به ناروا که چیزی چون ریختن خون به ناحق - آدمی - را به کیفر نرساند و گناه بزرگ نگرداند و نعمت را نبرد و رشته عمر را نبُرد ، و خداوند سبحان روز زستاخیز نخستین داوری که میان بندگان کند ، در خونهایی باشد که از یکدیگر ریخته اند . پس حکومت خود را با ریختن خونی به حرام نیرومند مکن که خون به حرام ریختن قدرت را به ناتوانی و سستی کشاند ، بلکه دولت را از صاحب آن به دیگری بگرداند .»
3- فراگیر و  همه جانبه بودن صلح
صلح در اسلام صلحی همه جانبه است ، همه شئون زندگی را تحت الشعاع قرار می دهد .
اسلام در ابتدا ، صلح و آرامش را در نهان انسان با ایجاد سازش میان قوای درونی و ارضای خواسته های طبیعی تحت حاکمیت عقل و به دور از هرگونه افراط و تفریط می آفریند . سپس پای در محیط خانواده می گذارد و اساس این کانون را بر پایه صلح و آرامش بنیان می نهد و اعضای آن را به برقراری روابطی صمیمانه توصیه می کند ، بر این مدعا آیاتی دلالت دارد از جمله آیات  و به هنگام اختلاف و کدورت ، باز راه سازش و مسالمت را پیشنهاد می کند .
«وَ إِنِ امْرَأَةٌ خَافَت مِن بَعْلِهَا نُشوزاً أَوْ إِعْرَاضاً فَلا جُنَاحَ عَلَیهِمَا أَن یُصلِحَا بَیْنهُمَا صلْحاً  وَ الصلْحُ خَیرٌ  وَ أُحْضرَتِ الأَنفُس الشحَّ  وَ إِن تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرا  »ً(نساء ، 128) در محیط اجتماعی نیز مؤمنان را برادر یکدیگر می خواند. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصلِحُوا بَینَ أَخَوَیْکمْ  وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکمْ تُرْحَمُونَ »(حجرات ، 10) و از آنان می خواهد ، تا در میان خود بزر محبت بیفشاند .
«قُلْنَا اهْبِطوا مِنهَا جَمِیعاً  فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُم مِّنى هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَاى فَلا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ »(بقره ، 38)  و یکدیگر را به دوستی دعوت کنند و اگر میان دو گروه درگیری و حتی نبرد مسلحانه رخ داد ، آنان را صلح و سازش دهند . «وَ إِن طائفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصلِحُوا بَیْنهُمَا  فَإِن بَغَت إِحْدَاتُمَا عَلى الأُخْرَى فَقَتِلُوا الَّتى تَبْغِى حَتى تَفِىءَ إِلى أَمْرِ اللَّهِ  فَإِن فَاءَت فَأَصلِحُوا بَیْنهُمَا بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطوا  إِنَّ اللَّهَ یحِب الْمُقْسِطِینَ » (حجرات ، 9)  همچنین ، امت اسلامی را با توصیه به اطاعت رهبر عادل و رعایت قوانین و احکام اسلام ، به یاری حکومت عدل فرا می خواند . در واپسین مرحله ، فراتر از دنیای اسلام ، پیروان ادیان الهی را به بازگشت به کلمه مشترک میان آنها و مسلمانان که همانا توحید و پرهیز از شرک و بت پرستی است ، فرا می خواند .
« قُلْ یَأَهْلَ الْکِتَبِ تَعَالَوْا إِلى کلِمَةٍ سوَاءِ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکمْ أَلا نَعْبُدَ إِلا اللَّهَ وَ لا نُشرِک بِهِ شیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِّن دُونِ اللَّهِ  فَإِن تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشهَدُوا بِأَنَّا مُسلِمُونَ » (64 ، آل عمران)
اسلام با این دعوت همگانی که فطرت همه انسانها  البته در صورتی که غبار جهل و خرافه آن را نپوشیده باشد ، بدان پاسخ مثبت می دهد ، زمینه تحقق صلح حقیقی را فراهم می کند و بر این باور است که پذیرش آگاهانه و داوطلبانه اسلام و استقرار حکومت جهانی اسلام به عنوان وعده تخلف ناپذیر الهی ، راه استقرار صلح حقیقی و همیشگی است ؛ مقصدی که کاروان عظیم بشری به سمت آن در حرکت است و روزی به آن خواهد رسید . آیات ذیل به این مطلب اشاره دارند .
در اینجا جهت تکمیل بحث در ادامه به ذکر دلایل  خود مبنی بر صلح طلبی اسلام می پردازیم .

دلایل صلح طلبی اسلام
این دلایل را به این ترتیب می توان  چنین نام برد :
1-  آیات اشاره کننده به صلح
قرآن کریم ،مشتمل برآیات بسیاری درباره صلح طلبی اسلام می باشد .
در اینجا به تعدادی از آیات صلح و نکاتی که از آنها می توان برداشت کرد ، می پردازیم .
«یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا ادْخُلُوا فى السلْمِ کافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطوَتِ الشیْطنِ  إِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ »(بقره ، 208)
به طور مثال درآیه ذکر شده ، وجود واژه «کافة» ( همگی ) نشان می دهد که هیچ گونه استثنایی در قانون صلح نیست و جنگ بر خلاف تعلیمات اسلام و قرآن است و جز به شکلی تحمیلی تصور نمی شود و از نظر قرآن ، هر کاری که باعث بر هم زدن صلح و آرامش شود ، عمل شیطانی به شمار می رود .
«وَ إِن جَنَحُوا لِلسلْمِ فَاجْنَحْ لهََا وَ تَوَکلْ عَلى اللَّهِ  إِنَّهُ هُوَ السمِیعُ الْعَلِیمُ »(انفال ، 61)
نکته قابل توجه در این آیه این است که « جنحوا » از ماده « جناح » به معنای خضوع و تمایل و حرکت به سوی چیزی ، و مفهومش این است که حتّی از گفت گو های ابتدایی صلح نیز استقبال کن . این آیه از آیاتی است که صلح طلبی را به صورت اصل اساسی به حکومت های اسلامی توصیه می کند .
«إِلا الَّذِینَ یَصِلُونَ إِلى قَوْمِ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنهُم مِّیثَقٌ أَوْ جَاءُوکُمْ حَصرَت صدُورُهُمْ أَن یُقَتِلُوکُمْ أَوْ یُقَتِلُوا قَوْمَهُمْ  وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَسلَّطهُمْ عَلَیْکمْ فَلَقَتَلُوکُمْ  فَإِنِ اعْتزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقَتِلُوکُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَیْکُمُ السلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَکمْ عَلَیهِمْ سبِیلاً »(نساء ، 90)
در این مورد بسیار خوب است که تاریخ را مورد مداقّه و بررسی قرار دهیم . برای نمونه در مورد شأن نزول این آیه در تفسیر نمونه آمده است که : « دو قبیله در میان قبایل عرب به نامهای بنی ضمره و اشجع وجود داشتند که قبیله اول با مسلمانان پیمان ترک تعرض بسته بودند و طایفه اشجع با بنی ضمره نیز هم پیمان بودند ... . پس از مدتی مسلمانان با خبر شدند که قبیله اشجع به طرف مدینه در حرکتند . پیامبر نمایندگانی نزد آنها فرستاد تا هدف از مسافرتشان را جویا شوند .آن ها اظهار اشتند آمده ایم ترک مخاصمه با محمد (ص) ببندیم . هنگامی که پیامبر از منظور آنها با خبر شد دستور داد  مقدار خرمای زیادی به عنوان هدیه برای آنها بفرستند ؛ سپس با آن ها تماس گرفت .آن ها به پیامبر (ص) اظهار داشتند ؛ ما از یک طرف توانایی مبارزه با شما رانداریم ، و از طرف دیگر قدرت و تمایل به مبارزه با دشمنان شما را نیز نداریم ؛ زیرا محل ما به شما بسیار نزدیک است ؛ لذا آمده ایم که باشما پیمان ترک مخاصمه ببندیم . در این هنگام آیات فوق نازل شد و دستورهای لازم را در این زمینه به مسلمانان داد . »
«یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا إِذَا ضرَبْتُمْ فى سبِیلِ اللَّهِ فَتَبَیَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْکمُ السلَمَ لَست مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَض الْحَیَوةِ الدُّنْیَا فَعِندَ اللَّهِ مَغَانِمُ کثِیرَةٌ  کَذَلِک کنتُم مِّن قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْکمْ فَتَبَیَّنُوا  إِنَّ اللَّهَ کانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرا ً » (نساء ، 94)
بر اساس این آیه ، باید به ندای صلح از طرف دشمن پاسخ مثبت داد ؛ اگر چه از غنایم مادی فراوان محروم شد ؛ زیرا هدف از جهاد اسلامی ، توسعه طلبی و جمع غنایم نیست ؛ البته در پاره ای از موارد ممکن است پیشنهاد قرارداد صلح ، پوششی بر مقاصد خصمانه دشمنان مسلمانان باشد ؛ ولی مسلمانان تا اطمینان بر مقاصد خائنانه دولت ها و گروه هایی که انعقاد را پیشنهاد می دهند حاصل نکرده نکرده اند نمی توانند از قبول پیشهناد سرباز زنند  .  آیه دیگری که در این باره می توان به آن اشاره نمود آیه 8 سوره ممتحنه می باشد :
«لا یَنْهَاکم اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَتِلُوکُمْ فى الدِّینِ وَ لَمْ یخْرِجُوکم مِّن دِیَرِکُمْ أَن تَبرُّوهُمْ وَ تُقْسِطوا إِلَیهِمْ  إِنَّ اللَّهَ یحِب الْمُقْسِطِینَ »( ممتحنه ، 8 )
آین آیه تلویحاً به خوش رفتاری و جیر خواهی درباره کفار غیر مزاحم و رفتار عادلانه با آنان دعوت میکند ، حاکی از این است که اسلام می خواهد روح صفا و خیر خواهی و احترام به انسان را در میان مسلمانان بدمد و قلب همه انسان ها را با هم مهربان کند و زمینه صلح اجتماعی را فراهم سازد و ایین شاهدی است بر اینکه صلح از نظر اسلام یک اصل زیر بنایی و بنیادی است که همه مسلمانان باید در راه آن حرکت کنند . تنها در صورتی که کفار به مسلمانان حمله نظامی کرده ، آنان را از سرزمینشان برانند و به آوارگی شان کمک کنند ، از دوستی کردن با آنان نهی شده است ، زیرا دوستی در چنین شرایطی سبب می شود که کفار در جامعه اسلامی نفوذ کرده و ضربه های سنگینی وارد کنند . این مورد در سوره ممتحنه بلافاصله بعد از آیه یاد شده آمده است . آیات ذیل نیز به موضوع صلح پرداخته اند ، که در این مقال فقط به متن و ترجمه آیات اشاره مختصری می کنیم .
« فَإِنْ حَاجُّوک فَقُلْ أَسلَمْت وَجْهِىَ للَّهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ  وَ قُل لِّلَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَب وَ الأُمِّیِّینَ ءَ أَسلَمْتُمْ  فَإِنْ أَسلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوا  وَّ إِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْک الْبَلَغُ  وَ اللَّهُ بَصِیرُ بِالْعِبَاد »(آل عمران، 20 )
اگر با توبه گفتگو وستیز برخیزند ، ( با آنان مجادله نکن ! و ) بگو : من و پیروانم ، در برابر خداوند ( و فرمان او ) ، تسلیم شده ایم . و به آنها که اهل کتاب هستند [ یهود و نصاری ] و بیسوادان [ مشرکان ] بگو : آیا شما هم تسلیم شده اید ؟ اگر ( در برابر فرمان و منطق حق ، ) تسلیم شوند ، هدایت می یابند ، و خدا نسبت به ( اعمال و عقاید ) بندگان ، بیناست .  
«وَ لا تجَدِلُوا أَهْلَ الْکتَبِ إِلا بِالَّتى هِىَ أَحْسنُ إِلا الَّذِینَ ظلَمُوا مِنْهُمْ  وَ قُولُوا ءَامَنَّا بِالَّذِى أُنزِلَ إِلَیْنَا وَ أُنزِلَ إِلَیْکمْ وَ إِلَهُنَا وَ إِلَهُکُمْ وَاحِدٌ وَ نحْنُ لَهُ مُسلِمُونَ »(عنکبوت ، 46 )
با اهل کتاب جز به روشی که از همه نیکوتر است مجادله نکنید ، مگر کسانی که از آنها مرتکب ظلم و ستم شدند ، و به آنها بگوئید ما به تمام آنچه از سوی خدا بر ما نازل شده ایمان داریم ، معبود ما و شما یکی است و در برابر او تسلیم هستیم .  
«قُلْ یَأَهْلَ الْکِتَبِ تَعَالَوْا إِلى کلِمَةٍ سوَاءِ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکمْ أَلا نَعْبُدَ إِلا اللَّهَ وَ لا نُشرِک بِهِ شیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِّن دُونِ اللَّهِ  فَإِن تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشهَدُوا بِأَنَّا مُسلِمُون »( آل عمران ، 64 )
بگو : ای اهل کتاب ! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است ، که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم ، و بعضی از ما ، بعض دیگر را – غیر از خدای یگانه – به خدایی نپذیرد . هرگاه ( از این دعوت ) سر باز زنند ، بگویید : گواه باشید که ما مسلمانیم !  
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصلِحُوا بَینَ أَخَوَیْکمْ  وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکمْ تُرْحَمُونَ » ( حجرات ، 10 )          
مومنان برادر یکدیگر ند ، بنابراین میان دو برادر خود صلح برقرار سازید ، و تقوای الهی پیشه کنید تا مشمول رحمت شوید .   پس از بیان آیات خوب است به روایات اشاره کننده به موضوع صلح جهت تکمیل بحث بپردازیم .
2- روایات تاکید کننده بر صلح
از مطالعه روایات و احادیث چنین بر می آید که صلح و ایجاد رابطه محبت ، مودت و دوستی با غیر مسلمانان در روابط خود با دیگران می توانند از آن بهره گیرند ؛ چه این که ، آیین فطرت است و هرگز با احساسات طبیعی و انسانی بشر ضدیت ندارد . اسلام به این نکته توجه می کند که با ایجاد جو آرام و مودت آمیز می توان با مخالفان عقیدتی خود به گفت و گو و جدال احسن پرداخت . پیشوایان اسلام ، پیوسته به رعایت عدالت ، انصاف ، ادای حقوق و پرهیز از آزار و اذیت پیروان مذاهب دیگر توصیه می کردند که در اینجا به چند نمونه آن اشاره می شود :
روایت اول از پیامبر (ص) : « مَن آذی ذَمیاً فَأَناخَصمُهُ وَ مَن خَصمُهُ خَصَمتُهُ یومَ القِیامَة ِ. »  
هر کس اهل ذمه ای را آزار رساند ، من دشمن او خواهم بود و هر کس من دشمن او باشم ، روز قیامت دشمنی خود را با او آشکار خواهم کرد .
روایت دوم از پیامبر (ص) :« مَن ظَلَم مُعاهداً و کَلَّفَه فَوقَ طاقَتِه فأنا خصمُهُ یوم القیامهِ » .
هر کس به یکی از معاهدان اسلام ، ستم روا دارد و بالاتر از طاقت او تکلیفی بر او تحمیل کند ، روز قیامت خودم دشمن او خواهم بود .
روایت سوم از پیامبر (ص) : «مَن آذی ذِمیّاً آذانی »  .
هر کس اهل ذمه ای را آذار رساند ، مرا آزرده است .
روایت چهارم از پیامبر (ص) : «من ظَلَمَ مُعاهِداً اَو اِنتَقَضَهُ حقَّه أو کَلَّفَهُ فوقَ طاقَتِه أو أخذَ منه شیئاً بغیرِ طیبِ نفسه فأناَ حَجیجُه یوم القیامَهِ » .        
هر کس به هم پیمانی از غیر مسلمانان ستم کند یا حقّش را از بین ببرد یا بالاتر از طاقتش تکلیفی بر او تحمیل کند یا چیزی بدون رضایت از او بگیرد ، من روز قیامت با او محاجه خواهم کرد .
روایت پنجم از پیامبر (ص) :  «مَن قَذِف ذمیّاً حُدَّ له یومِ القِیامةِ بِسیاطٍ مِن نارِ  »  .
هر کس پیروان مذاهب دیگر را که در ذمّه قرار دارند ، تهمت بزند ، روز قیامت با تازیانه های آتشین مجازات خواهد شد .
روایت ششم از ابن عباس از پیامبر (ص) :  « تَصَّدَّقوا علی أهل الأدیانِ کُلِّها »   .
به فقیران از پیروان همه ادیان اللهی صدقه بدهید .
روایت هفتم : امام علی در بخشی از نامه اش به مالک اشتر می فرماید  : «وَ اَشعِر قَلبک الرّحمةَ للرعیة والمحبّةَ لهم ، واللطفَ بهم ، و لا تکوننَّ عَلیهم سَبُعا ضاریا تَغتَنم أکلهم ، فانَّهم صِنفان : اِمّا اخّ لک فی الدّین ، و اِمّا نظیر لک فی الخلق ... » .
[ای مالک ] مهربان باش و رعیت را با چشمی پر عاطفه و سینه ای لبریز از محبت بنگر .زنهار که چون درنده ای به غارت جان و مال آنان بپردازی ! فرمانبرداران تو از دو صنف بیش نیستند :یا مسلمان و برادران دینی تو هستند ، و یا پیروان مذهب بیگانه اند که در این صورت همانند تو انسانند .
باید توجه داشت که فرمان حضرت به مالک ، به طور طبیعی زمان صادر شده است که تعداد مسلمانان در کشور مصر ناچیز بوده است . چند سال بیشتر از فتح مصر توسط سپاه اسلام نمی گذرد و به طور طبیعی در این چند سال فقط عده اندکی اسلام را پذیرفته بودند و بیش تر مردم هنوز مسیحی بودند  .
مالک  اشتر ، فرمانروای ملتی شده بود که به تبعیت سیاسی حکومت اسلامی در آمده ؛ ولی اکثریت آن مسیحی و اقلیت آن مسلمان بودند . بسیار جالب است که برای اداره چنین کشوری ، امام علی (ع) چنان به مراعات حداکثر مصالح و منافع عمومی مردم مصر دستور می دهد که گویی میان آنان حتّی یک مسلمان وجود ندارد .
سفارش های اکیدی که از پیامبر (ص) و دیگر پیشوایان اسلام ، درباره زندگی مسالمت آمیز مسلمانان با پیروان مذاهب دیگر رسیده ، در واقع همان روح همزیستی مسالمت آمیز است که قرآن نیز بدان سفارش کرده است .
روایت هشتم : امام علی (ع) در قسمتی از نامه خود به مالک اشتر می فرماید :
 « وَلا تَدفَعَنّ صُلحاً دَعاکَ الیه عَدُوُّکَ و للهِ فیه رِضی ، فَانَّ فِی الصُّلحِ دَعَة ً لِجُنُدِکَ وَ راحشةً مِن هُمُو مِکَ و اَمناً لِبِلادِکَ . »  
و از صلحی که دشمن ، تو را بدان خواند ، و رضای خدا در آن بود ، روی متاب که آشتی ، سربازان تو را آسایش رساند ، و از اندوه هایت و شهر هایت ایمن ماند .
روایت نهم : امام علی (ع) می فرمایند :  «أجرُ المُصلح بین الناس کالمجاهد فی سبیل الله  » .
روایت دهم : امام علی (ع) می فرمایند :  « مِن کمال السَّعادهِ السَّعی فی صَلاح الجُمهور » .
3-  تاکید بر صلح طلبی در سیره پیامبر (ص)
سیره پیامبر (ص) با وجود جهانی بودن آیین اسلام ، بر به رسمیت شناختن موجودیت قبایل ، ملّت ها و ادیان دیگر ، چه در قلمرو حکومت اسلامی و چه خارج از آن استوار بوده است . یکی از ادله سیره  پیامبر (ص) ، نامه هایی است که آن حضرت برای گروهی از سران و زمامداران نوشته و از این طریق ، موجودیت آنان را به رسمیت شناخته است . دلیل دیگر ، پیمان نامه هایی است که در دوران حکومت پیامبر اسلام (ص) و پس از وفات حضرت با ملت های گوناگون امضا شده است . در تمام موارد تا هنگامی که ملّت های غیر مسلمان به پیمان خود وفادار بوده اند ، دولت اسلامی نیز پیمان صلح را نقض نمی کرده است ؛ زیرا نقض پیمان از دیدگاه اسلام ، گناهی بزرگ و غیر قابل گذشت است  . یکی از نویسندگان معاصر نوشته است :
« در اندیشه سیاسی اسلام ، صلح و همزیستی مسالمت آمیز به عنوان اساسی ترین اصل در مناسبات بین المللی منظور گردیده و به همین دلیل ، در حقوق اسلامی ، بهره برداری از فرصت های مناسب برای تحکیم و برقرای شرایط و پیمان های صلح در روابط خارجی جامعه اسلامی پیش بینی شده است .اسلام برای تحقق بخشی و گسترش حالت صلح در میان ملت ها و جلوگیری از بروز روابط خصمانه و در گیری های خونین ، نه تنها برای قراردادها و معاهدات بین المللی ارزش حقوقی فوق العاده قائل شده ، بلکه اصولاً ملت ها و گروهای دیگر را نیز برای انعقاد پیمان های صلح دعوت کرده و به جامعه اسلامی توصیه نموده است که در این زمینه ، همواره پیش قدم باشند و از هر نوع کوششی برای برقراری و تحکیم مبانی و شرایط و نیز گسترش صلح در جامعه بشری دریغ ننمایند ... و در بسیاری از موارد این توصیه به حد تکلیف و وظیفه الزامی رسیده است . عقد قرار داد های صلح از وظایف دولت های مسئول و صلاحیت دار اسلامی  است، و این وظیفه در مواردی که تمایلی از طرف دولت ها و گروه های غیر مسلمانان نسبت به عقد قرار داد های صلح احساس شود ، تأکید بیشتری می یابد .»
ازطرفی باید توجه داشت که خوبی صلح و مسالمت امری فطری و وجدانی است و رسول گرامی (ص) و همچنین سایر معصومان (ع) ، به پیروی از ایشان در طلب صلح بودند و از جنگ ابتدایی نهی و پرهیز می کردند . در واقع این معصومان (ع) به آهنگ فطرت و ندای وجدان جواب مثبت می دادند . خوبی صلح چنان با فطرت انسان سرشته است که نیازی به توضیح ندارد و هر انسانی هر عقیده ای داشته باشد وقتی ببیند ، کسی دعوت به صلح و از جنگ ابتدایی دوری می کند ، بی درنگ او را می ستاید و از این رو زمانی که پیامبر (ص) مشرکان مکه را از جنگ بر حذر داشت و به صلح دعوت کرد ، حکیم بن حزام پسر برادر خدیجه بنت خویلد و مولود کعبه  - که در اردوی مشرکان بود و بعد مسلمان شد - چون سخن آن حضرت را شنید ، گفت :
« محمد پیشنهادی منصفانه کرد و لازم است آن را بپذیرید ، به خدا قسم بعد از این پیشنهاد منصفانه که او کرد ، اگر شما بجنگید ، بر وی پیروز نخواهید شد » .
قال حکیم بن حزام :« قد عرض نصفاً فاقبلوه والله لا تنصرن علیه بعد ما عرض من النصف»  .
ندای وجدان و فطرت این مرد مشرک که باقسم جلاله به قومش می گوید : بعد از این پیشنهاد منصفانه محمد اگر با او بجنگید پیروز نمی شوید ، این است که صلح طلبی پیشوای اسلام امری مطلوب و محبوب و مخالف با آن ظلم و تجاوز است که فرجامی بد دارد و به شکست می انجامد که عاقبت همان طور شد که او می گفت و جنگ طلبان مکه شکست سختی خوردند .
با مطالعه سیره زندگی پیامبر (ص) به روشنی می توان دریافت که چگونه در فرهنگ بعثت ، انسان ها محور احترامند . هر قبیله ای جایگاه بایسته خود را دارد ؛ به آزادی انسان توجه شده و برای زورگویی و تحمیل جایی نیست . حضرت تمایل داشت با انعقاد پیمان ها و تاکید بر لزوم وفا به قراردادها ، زمینه های تیرگی روابط و فلسفه جنگ و ستیز از بین برود .
در منطق پیامبر (ص) جهاد پاسخی به مخالفان توحید و وحدت و تلاشی - برحسب ضرورت های اجتناب ناپذیر - به منظور ریشه کن کردن کانونهای زورگویی و سرکوبی دشمنان صلح و آزادی است .
حضرت تمایل داشت با انعقاد پیمان ها و تأکید به همه در لزوم وفا به قرار دادها ، زمینه های تیرگی روابط و فلسفه جنگ و ستیز از بین برود . انعقاد پیمان نه تنها با مهاجران قریش ، قبیله اوس و قبیله خزرج ، بلکه برای قبایل گوناگون یهودی نیز این امکان فراهم است که کنار امت اسلامی ، زندگی مسالمت آمیزی داشته باشند . روح این پیمان ها همچون « منشور مدینه » تأمین وحدت اسلامی است با پیوند قبیله های گوناگون وتأمین صلح ؛ آزادی و امنیت برای همه مردم به رغم اختلاف در هر زمینه حتی در باورهای دینی . پیامبر (ص) حتی قبل از بعثت ، براصل روابط عادلانه بین قبایل ، اصرار می ورزید و مکرر می فرمود : من در خانه عبدالله بن جدعان ، شاهد بستن پیمان مشترک جهت حمایت از مظلومان ، بین نمایندگان قبایل مختلف عرب بودم ، چنان بر این پیمان دل بسته بودم که حاضر نبودم در ازای نقض آن صاحب پر بهاترین شتران باشم . اگر در اسلام به چنین گمانی دعوت شوم ، فوراً اجابت خواهم کرد  .
پیامبر (ص) در راه مکه ، پیش از برخورد با قریش و بسته شدن پیمان حدیبیه ، بارها می فرمود : از من وسیله ای که موجب تعظیم به حدود اللهی است ، نخواهن

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار