کتاب راز قطعنامه در بوته نقد محمد درودیان

مسئله پایان جنگ؛ چرا پاسخ سیاسی به پرسش های اساسی؟!

تلاش برای تحلیل مسائل جنگ در چارچوب مفهوم «خیانت مسئولین» و تاکید بر «دوگانگی میان امام و مسئولین»، حتی اگر از نظر سیاسی و اجتماعی موجب مخدوش شدن چهره مسئولین شود، به همان میزان رهبری هوشمندانه و مقتدرانه امام را مورد سئوال قرار خواهد داد. پذیرش قطعنامه 598 یک راز نیست، یک "مسئله" است.
کد خبر: ۲۶۸۷۷
تاریخ انتشار: ۱۱ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۴:۳۳ - 02September 2014

مسئله پایان جنگ؛ چرا پاسخ سیاسی به پرسش های اساسی؟!

مقدمه

   آغاز، ادامه و پایان جنگ ایران و عراق، بیانگر سه مسئله اساسی درباره جنگ است که هر کدام در یک دوره زمانی بیشترین مباحث را به خود اختصاص داده است. در حالیکه «مناقشه سیاسی» وجه مشترک هر کدام از مسائل یاد شده می باشد، اما در چند سال اخیر، «مسئله پایان جنگ» در مقایسه با سایر مسائل، بیشتر مورد توجه بوده است.

  نگارش و انتشار کتاب «راز قطعنامه» در سال 1392 از سوی جناب آقای کامران غضنفری، بدلیل  موضوع، رویکرد و روش تحلیل، علاوه بر اینکه تجدید چاپ کتاب را به عدد 14 رسانده است، موجب مناقشه درباره صحت تحلیل های مندرج در آن نیز شده است. چنانچه فرمانده وقت سپاه جناب آقای محسن رضایی در این باره به مقام معظم رهبری نامه نوشت و از تحریفات این کتاب گلایه کرد و تأیید رهبر انقلاب، موجب نگارش نامه دیگری از سوی آقای رضایی شد که پس از چاپ آن  در روزنامه جوان، از سوی نگارندهنیز در چهار بخش، مورد نقد و بررسی قرار گرفت. علاوه بر این، نویسنده محترم کتاب در تاریخ 29/5/93 در گفتگوی خود که موضوع این یاد داشت،مسائلی را مطرح کرد. لذا در این متن ابتدا «پرسش ها»، «روش تحقیق» و «نقطه نظرات تحلیلی» نویسنده، عیناً نقل و سپس نقد و بررسی خواهد شد.

پرسشهای اساسی

1- در مطالعات و بررسیهایی که داشتم به بحث قطعنامه که امام خمینی(ره) از آن به نوشیدن جام زهر یاد کرده بودند برخورد کردم. پرسشی که در ذهن من ایجاد شد این بود که چرا امام در این خصوص از این تعبیر استفاده کرده است؟

2- چرا ابتدا مسئولین از پذیرش آن (قطعنامه 598) سر باز زدند و آنرا مخالف خواستههای ملت و عدالت قلمداد کرده و پس از مدتی در مقابل آن سر تعظیم فرود آوردند؟

3- با نوشتن کتاب هم به دنبال این بودم که نشان دهم چرا برخی در مقابل رهبر یک نظام ایستاده و گزارش دروغ و خلاف واقع دادند؟ چرا با گزارش دروغ، مسئولی که به شما اعتماد دارد و با گزارش شما تصمیم گیری می کند، فریب دادند؟ 

4- امام در طول این 8 سال سیری مشخص طی می کرد و از آن منحرف نشدند، اما به یکباره در تیر 67 تغییر موضع داده و قطعنامه را می پذیرند. حتی امام راحل تا 10 روز قبل از پذیرش قطعنامه، در پیامی که در تاریخ 13 تیر در خصوص سقوط هواپیمای ایرباس دادند، بر ادامه دفاع اصرار داشتند. در جلسه 23 تیر 67 که آقای هاشمی رفسنجانی چندین گزارش و نامه را در مقابل امام قرار داده و گزارشی از کارکردهای مسئولین را ارائه می دهد، امام قطعنامه را می پذیرند. در فاصله این ده روز چه اتفاقاتی می افتد؟ در آن جلسه چه صحبت هایی رد و بدل می شود؟

روش تحقیق

  عمده منابع و ماخذهایی که به آنها رجوع کردم در دسترس همگان قرار داشته و دارد. مانند کتاب خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی، مصاحبه ها و سخنرانی های وی و دیگر مسئولین وقت از جمله میر حسین موسوی، محسن رفیق دوست، محسن رضایی، غفوری فرد، مقام معظم رهبری و...؛ همچنین چندین جلد از کتب منتشر شده مرکز اسناد و تحقیقات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مقالات و روزنامه های آرشیوی و... . علاوه بر این باید گفته شود که از هیچ سند محرمانه ای نیز در مطالعات خود استفاده نکردم.

برداشتهای تحلیلی

1) در پیام پذیرش قطعنامه امام راحل با تعبیری که ایشان به کار می برند، آدمی احساس می کند این امر تحمیلی و ناخواسته صورت گرفته است و شرایط آن را به امام بزرگوار تحمیل کرده است.

2) قضاوت من در کتاب نیز براساس آموزه های دینی ام است و نمی توانم در این زمینه خنثی باشم. تمام حرف من در کتاب این است که هر نظامی دارای یک رهبر و قائد است که باید از خواسته ها و مطالبات آن پیروی کنیم. امام راحل به ما یاد داد که باید تکلیف مدار باشیم، نه نتیجه مدار و دیگر اینکه منطق ما منطق اسلام است و در آن شکست معنا ندارد. من صریحاً می گویم که در کتاب جانبداری وجود داشت، زیرا صحبتهای امام را حق می دانیم  و به تبعیت از حقانیت ایشان بود که به جبهه رفتیم و امام را به عنوان یک حجت شرعی قبول داریم ... من از حرف ها و مطالبی که زده و نوشتهام لحظه ای عقب ننشسته و نخواهم نشست.

3) امام خمینی (ره) از طریق کانال ارتباطی اخبار را دریافت می کرد که از طریق مسئولین منتقل می شد. هاشمی قبل از تیر ماه 1367 پیش امام رفته و اصرار بر پذیرش قطعنامه دارد که امام راحل نمی پذیرند. محسن رضایی از قول موسوی اردبیلی رئیس دستگاه قضایی وقت نقل می کند که : جلسه ای از سران قوا به همراه هاشمی تشکیل می شود  که هاشمی رفسنجانی دوباره قضیه قبول قطعنامه را مطرح می کند، که امام راحل بسیار ناراحت میشوند، به طوری که جلسه را ترک می کند. این نشان می دهد امام مقاومت داشته است تا روزی که آقای رفسنجانی چند گزارش از نا به سامانی اوضاع می دهد که باعث می شود امام بفرمایند جام زهر را نوشیدم.

4) از قول حاج احمد خمینی نقل کردیم که فرمودند: پس از انجام عملیات مرصاد با امام راحل در حال تماشای تلویزیون بودیم که تصاویر حضور مردم در جبهه را نشان می داد . امام فرمودند: احمد اگر من می دانستم که مردم این چنین در جبهه حضور دارند هیچ گاه قطعنامه را قبول نمی کردم. این یعنی گزارش خلاف واقع به امام دادند که هیچ کس برای حضور در جبهه استقبال نمی کند. برخی خرده می گیرند که شما با نوشتن این کتاب بعضی از کارهای امام راحل را زیر سوال بردید. پاسخ من این است که امام که، امام معصوم نبود؛ او نیز همچون سایر افراد جامعه بود و علم غیب نداشتند. باید باور کرد که صلحی که امام کردند، صلحی تحمیلی بود.

5) چیزی که در کتاب مطرح کردم این است که مسئولین وقت اعتقادی به جنگ نداشتند، امکانات برای پشتیبانی از جنگ اختصاص نمی دادند تا نیروها نتوانند برای حمله تدارک ببینند. دنبال ان بودند که پایان جنگ سیاسی باشد نه نظامی. جنگ با مذاکرات خاتمه پایان یابد نه با شکست صدام.

  خلاصه نظرات تحلیلی نویسنده با برداشت از آنچه در متن گفتگو ایشان آمده، عبارت است از اینکه؛ «می شد به جنگ ادامه داد، امکانات مالی و انسانی وجود داشت، ولی آقای هاشمی به امام گزارش غلط داد و امام قطعنامه را پذیرفت. چون قطعنامه به امام تحمیل شد، لذا امام از تعبیر "نوشیدن جام زهر" استفاده کردند در واقع نقطه ثقل نظریه نویسنده محترم کتاب برای پاسخ به علت پذیرش قطعنامه از سوی امام، تحمیل آن از سوی آقای هاشمی، از طریق گزارش غلط به امام است. در ادامه بحث، نقد و بررسی نظریه یاد شده، بر اساس برداشت از «نقطه نظرات تحلیلی نویسنده محترم» انجام خواهد شد:

1) پرسش های طرح شده به عنوان انگیزه نویسنده برای تحقیق و پژوهش، بسیار اساسی و نیازمند پاسخ است اما کتاب «راز قطعنامه» فارغ از رویکرد و روش، تنها یکی از پاسخ های احتمالی به پرسش های اساسی درباره پایان جنگ است که با زحمات فراوان تهیه و با صداقت و شجاعت بیان شده است.

2) روش تحقیق کتاب چنانچه در متن گفتگو آمده است، بر اساس اسناد موجود شامل گفتارها و نوشتارها است. در واقع نویسنده هیچگونه تحقیق جدیدی مبنی بر گفتگو با مسئولین سیاسی- نظامی انجام نداده است. نظر به اینکه بسیاری از اظهارات مسئولین و یا آثار منتشر شده، تحت شرایط خاص بیان و یا نوشته شده است، باید برای پاسخ به پرسش های مورد نظر، تحقیق جدید به معنای گفتگو با مسئولین و محققین، همچنین مطالعه اسناد منتشر نشده در بایگانی وزارت امورخارجه، دولت، موسسه نشر آثار امام، سپاه و ارتش انجام می شد. اینگونه مباحث اساسی را نمی توان صرفاً به نقل و قولهائی که در شرایط خاصی بیان شده، مستند کرد، هر چند اهمیت و ارزش آنها محفوظ است.

3) انتصاب آقای هاشمی از سوی امام، بعنوان فرمانده عالی جنگ در سال 1362 و سپس بعنوان جانشین فرمانده کل قوا، از یکسو بیانگر اعتماد امام به آقای هاشمی است و از طرفی این حق را برای ایشان محفوظ می دارد که از وضعیت سیاسی، نظامی و اجتماعی کشور و جنگ، به امام گزارش بدهد. نویسنده محترم برای اثبات تحلیل خود از تحمیل پذیرش قطعنامه به امام از طریق گزارشهای غلط، باید اسنادی را ارائه کند که نشان بدهد گزارش آقای هاشمی غلط بوده است. در حالیکه نویسنده تنها به یک مورد از اظهارات امام به نقل از مرحوم حاج سیداحمد خمینی اکتفاء کرده است. در این زمینه باید گزارش اقتصادی کشور بررسی و با آمار و ارقام بیان شود.

4) نظر نویسنده کتاب این است که امام برای تصمیم گیری، به گزارش آقای هاشمی درباره وضعیت جنگ، بسنده کرده است و چون این گزارش ها غلط بوده است، پس پذیرش قطعنامه به امام تحمیل شده است. با فرض صحت این تحلیل، آیا تصمیم گیری امام به گزارش آقای هاشمی محدود بوده است؟ چه دلیلی برای اثبات این موضوع وجود دارد؟ آیا امام(ره) شخصاً این موضوع را بیان کرده است؟ در غیر اینصورت اگر نظر تحلیلی نویسنده است، بر اساس چه سندی جزو نقل قولهای آشکار، بیان شده است؟ علاوه بر این، آیا برای اثبات اینکه آقای هاشمی به امام گزارش غلط داده است، باید موقعیت، شخصیت و تیزهوشی امام را اینچنین محدود و مخدوش کرد؟! برابر اسنادی که وجود دارد امام از طریق سایر منابع و گزارشها،از جمله مرحوم سید احمد آقا، نسبت به مسائل جنگ اطلاع داشتند.

5) در حالیکه عرصه تحقیق و پژوهش، عرصه داده های اطلاعاتی، تفسیر و تحلیل است و نویسنده معترف است که همانند هر نویسنده دیگری «موضع جانبدارانه» دارد، علت تأکید بر اینکه؛«من از حرف ها و مطالبی که زده و نوشته ام، لحظه ای عقب ننشسته و نخواهم نشست»، چیست؟ در حالیکه برابر توضیح آقای محسن رضایی، مقام معظم رهبری موضوع تحریف را در کتاب "راز قطعنامه" مورد تأیید قرار داده اند.

6) در عبارت پایانی گفتگو، این موضوع به مسئولین نسبت داده شده است که؛ «دنبال آن بودند که پایان جنگ سیاسی باشد، نه نظامی، جنگ با مذاکرات خاتمه یابد نه با شکست صدام». در عین حالیکه این موضوع بسیار مهم است که هدف ایران در جنگ چه بود و با چه روشی دنبال می شد و آیا به نتیجه رسید یا خیر؟، اما نتیجه گیری یاد شده بدلیل پیامدهای آن، بسیار سنگین است و باید تبعات اینگونه نتیجه گیریها را در نظر گرفت و برای آن، اسناد و مدارک ارائه کرد.

نتیجه گیری

1- در حالیکه اهتمام نویسنده کتاب برای پاسخ به پرسشهای اساسی درباره پایان جنگ، بسیار ارزشمند و قابل تقدیر است، اما برای انجام این مهم، نویسنده هیچگونه پژوهش عمیقی از شرایط سیاسی- نظامی و اقتصادی کشور و جنگ انجام نداده و تنها بر اساس نقل قولهای موجود و برخی آثار منتشر شده، اقدام به نگارش کتاب کرده است، در حالیکه پاسخ به پرسشهای اساسی جنگ نیازمند تحقیقات اساسی است.

2- بدون تردید درباره موضوعات اساسی جنگ در میان مسئولین کشور اختلاف نظر وجود داشته، اما از سوی امام مدیریت میشده است. تاکید بر این موضوع، علاوه بر اینکه موجب ترسیم درست از نقش و جایگاه امام در رهبری انقلاب و فرماندهی جنگ خواهد شد، موقعیت و نقش مسئولین سیاسی و نظامی کشور را بنحو صحیح و واقعی به تصویر خواهد کشید.

3- تلاش برای تحلیل مسائل جنگ در چارچوب مفهوم «خیانت مسئولین» و تاکید بر «دوگانگی میان امام و مسئولین»، حتی اگر از نظر سیاسی و اجتماعی موجب مخدوش شدن چهره مسئولین شود، به همان میزان رهبری هوشمندانه و مقتدرانه امام را مورد سئوال قرار خواهد داد. بنابراین در تحلیل مسائل اساسی جنگ، باید از مفهوم خیانت و شکاف میان امام و مسئولین اجتناب کرد، زیرا پذیرش قطعنامه 598 یک راز نیست، یک "مسئله" است. پاسخ به چرائی و چگونگی این مسئله، از طریق پاسخ سیاسی با تاکید بر خیانت مسئولین هیچ نتیجه ای برای فهم صحیح از واقعیات و چالشهای جنگ، برای نسل کنونی و آینده کشور، نخواهد داشت. بلکه بر پیچیده گیهای آن خواهد افزود.

4- مناقشه سیاسی درباره مسائل اساسی جنگ ایران و عراق، بجای تحقیق و گفتگو برای بهره برداری و درس آموزی از آن، نه تنها نسل آینده را از میراث جنگ و دستاوردهای آن محروم خواهد کرد، بلکه موجب بیاعتمادی نسل کنونی به مسئولین و مدیران کشور خواهد شد. علاوه بر این؛ آثار زیانبار برخورد نامناسب با تجربه جنگ، تدریجاً موجب ظهور پیامدهای ویرانگر و غیرقابل مدیریت در سطوح جامعه، برای دفاع مردمی در برابر جنگ آینده خواهد شد.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار