یادداشت؛

دانشجویان باید برگ برنده در مقابل عدم آگاهی باشند

دانشجویان باید همواره چراغی را که اسلاف شهیدشان در شانزده آذر 1332 آن را روشن کردند، همچنان تابنده نگاه دارد.
کد خبر: ۷۴۲۳
تاریخ انتشار: ۱۶ آذر ۱۳۹۲ - ۰۹:۱۰ - 07December 2013

دانشجویان باید برگ برنده در مقابل عدم آگاهی باشند

خبرگزاری دفاع مقدس: باز برگی دیگر از تاریخ معاصر ایران رقم خورد برگی که به نام قشری از مردم جامعه ما ثبت شده؛ قشری که با توجه به وظیفه سنگینی که بر دوش دارند باید همیشه آگاه و فعال در عرصه جامعه باشند.

مفهوم دانشجو تقریبا بعد از انقلاب مشروطه در سال ۱۲۸۵ ه.ش با پایه گذاری نظام آموزشی جدید در ایران پا به عرصه وجود گذاشت و در زمان پهلوی اول با فرستادن نسلی از محصلان به اروپا و آشنایی آنان با علوم جدید، قشری روشن فکر در جامعه به وجود آمد و به مرور دانشگاههایی در تهران و شهرهای دیگر ایران تأسیس شد. دانشگاههایی که تقریبا با این شکل و روش تدریس در ایران سابقه نداشت پا به میدانهای سیاسی، فرهنگی، علمی، دینی و حتی دفاع از کشور گذاشت البته همین دانشجویان نسل اول خودشان زیر نظر گروهی از روشن فکران و تحصیل کردگان دوره قاجار تربیت شدند که بعدها جز نخبگان جامعه ایران در آمدند.

در زمان پهلوی دوم دانشجویان حماسهای اعتراضی را در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ ه.ش برپا کردند که تا سالها نامی را در تقویم تاریخ ایران برای نسلهای بعد از خود ثبت کردند و حماسه بعد را در انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ ه. ش و جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بر پا کردند.

در پایان روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ه.ش دیگر مصدق نخست وزیر ایران نبود و نیروهای سلطنت طلب بر تهران حاکم بودند. شاه ایران دوباره به کشور باز میگشت و فضای باز سیاسی قبل از کودتا دوباره رو به خفقان میرفت. آنهایی که طرفدار قانون و حکومت قانون بودند پراکنده و کم کم سر از زندانها در میآوردند. انگلیسیهای اخراجی از ایران دوباره وارد کشور شدند البته این دفعه دولت آمریکا در ایران قدرت داشت و استعمار پیر را کنار گذاشته بود زیرا حال که خودش از سلطنت طلبها و طرفداران شاه حمایت کرده بود و رهبر خارجی کودتا بود دیگر کسی را نمیگذاشت که در ایران جولان دهد البته یاد آور شویم که آمریکا نسبت به دولتهای شوروی و انگلیس سابقه بهتری در ایران داشت و تقریبا بعد از کودتا جای پایی برای خود باز کرد.

شاه کم کم توانست قدرتی فراتر از قانون پیدا کند آنچه را میخواست و در زمان مصدق و نخست وزیرهای قبلی نتوانسته بود به دست بیاورد حال با کمک فضل الله زاهدی و دولت آمریکا به دست آورده بود. چند ماهی از نخست وزیری زاهدی میگذشت و فضای سردی بر کشور حاکم بود. در چنین وضعیتی دو خبر در سطح جامعه انتشار یافت. خبر اول این بود که نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا "آیزنهاور" قرار است به تهران بیاید و خبر دوم هم رسید که انگلیسیها هم دوباره به ایران باز میگردند. قرار شد این دفعه نفت ایران نه فقط برای انگلیس، بلکه برای تمام غولهای نفتی به رهبری آمریکا باشد.

شاه و قدرتهای غربی خیال کردند که جامعه در سکوت است ولی این دانشجویان بودند که ساکت ننشستند و سرآغاز جنبش دانشجویی در ایران شدند. این اعتراضات از دانشکدههای پزشکی و دارو سازی، و حقوق و علوم پایهٔ دانشگاه تهران شروع شد و با دستگیر شدن دو دانشجو در سر کلاس دانشکده فنی به اوج خود رسید.

دانشجویان، شعار مرگ بر شاه، مرگ بر آمریکا و مرگ بر دولت کودتا میدادند و به حضور انگلیسیها و نیکسون اعتراض داشتند آنها همین طور به فضای امنیتی دانشگاه اعتراض داشتند و میگفتند دانشگاه جای درس است نه مکان امنیتی و به این ترتیب نیروهای شاه با حمله به دانشگاه تهران و به شهادت رساندن سه دانشجوی دانشکدهٔ فنی، "شریعت رضوی، بزرگ نیا و قند چی" میدان علم و دانش را به صحنه قتل عام تبدیل کردند البته نیروهای حکومتی بعدا گفتند ما برای دفاع از خود مجبور به این کار شدیم چون آنها نیروهای دولتی را تمسخر و در اکثر جاها به این نیروها حمله میکردند.

در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ جنبش اعتراضی آنها سرکوب شد ولی صدای آنان خاموش نشد این دانشجوها در زندان یا در سطح جامعه یا خارج از کشور به فعالیتهای خود ادامه دادند تا صدای آنها به انقلاب ۱۳۵۷ ه.ش رسید و یک صدا با تمام اقشار مردم ایران شدند.

خلاصه آنکه دانشجو باید واقعا دانشجو باشد در متن اجتماع باشد آگاه باشد و آگاهی دهد تا بتواند جامعه را آنچنان که شایستهٔ آن است به سمت پیشرفت و ترقی حرکت دهد و هر جا که مانعی احساس کرد آن را تا حد توان خود بردارد و آزادی و برابری و تعالی علمی و دینی را خواستار باشد و این چراغی را که در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ ه.ش سلف او روشن کرده روشن نگاه دارد و نگذارد ناملایمات تاریخ آن را خاموش کند.

اسماعیل ترکی دستگردی کارشناس ارشد تاریخ ایران و اسلام

نظر شما
پربیننده ها