یادداشت/ محسن مرادی

با آمدنتان چه چیز می‌خواهید بگویید؟

به بهانه پرواز127 کبوتر خونین بال بر فراز ایران همیشه سربلند در سالروز شهادت امام جعفر صادق(ع) باید اشک ریخت و شماره کرد ثانیه‌هایی که بال در بال فرشتگان دارند را.
کد خبر: ۹۳۵۰۴
تاریخ انتشار: ۰۹ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۱:۰۱ - 30July 2016

با آمدنتان چه چیز می‌خواهید بگویید؟

به گزارش خبرنگار دفاع پرس از لرستان، فردا، شاید مرا به شهر بیاورند، بر روی دست ها، اما، حتی تو را به شهر نیاوردند،گفتند:، چیزی از او به جا نمانده است، جز راه ناتمام (قیصر امین پور)

آمده ایم تا زیارتتان کنیم، شهر چه شلوغ شده است،هرکسی را می بینی گلی را در دست دارد، حتی کودکان محله ما که از زمین خاکی دور و برمان گل هایی که هیچ گل فروشی آنها را ندارد چیده اند و به استقبال آمده اند تا با سادگی نگاه به دوستان همکلاسی شان بگویند آرامش امروز مرهون ایثار و فداکاری شماست.

وقتی الله اکبرگویان دست هایمان را زیر تابوتتان می گذاریم شاید وزن تابوت سبک باشد ولی سنگینی چیزی شانه هایمان را می لرزاند،....

به خدا شرمنده شماییم،

براستی چه کردید که خدا بهترین هدیه خودش رو نصیب شما کرد،البته مدتی است که جواب این سوال دارد از زبان دوستان بجای مانده شما برایم روشن می شود، اینکه تازه فهمیدم که شهید توکل مصطفی زاده از بدو ورودش به سپاه تا به حال (بعدازشهادتش) یکی از دوستانش ازطرف خود حقوق دریافتی اش را خرج چند خانواده فقیر می کرده است...

تازه فهمیدم که شهید جمشید سلیمانی در شب های سرد زمستان در منطقه عملیاتی پتوهای سهم خود را هنگام خواب بر روی همرزمانش می کشید و خود بیرون سنگر در سرما می خوابیده است...

تازه فهمیده ام که شهید علی کوشکی در یکی از عملیات ها به دوستش می گوید توشهید می شوی، وبقیه از این حرف تعجب می کنند و فقط و فقط این است که((شهیدان را شهیدان می شناسند))که خود شهید یک ساعت قبل ازشهادتش، غسل شهادت می کند و دعوت رب العالمین را لبیک می گوید...

تازه فهمیدم که شهید دکترایرج خسروی در دلنوشته هایش به خدا نوشته بود؛ هیچ وقت لباس نو نمی پوشم تا غرور جوانی وجودم را فرا نگیرد و می ترسم از اینکه این غرور مرا از تو دور کند،...تازه می فهمم که شهید هاشم پورزادی چطور از یک ماه قبل از عاشورای حسینی سناریوی شهادتش را تقدیم خدا کرده بود و دوست داشت در این روز شهید و پیکرش بر روی دست مردم تشییع تا بلکه مراسم عزاداری امام حسین(ع) را شوری داده باشد،و همینطور هم شد...

شایدهم هنوز نفهمیده باشم چرا که اگر می فهمیدم....؟؟؟

خلاصه کلام شهدا دستتان درد نکند که با ریختن خون خودتون وجب به وجب خاک این سرزمین را آبیاری کردید و امروز دشمن از همین خون شما می ترسد که نمی تواند دست درازی کند و ما امروز به شما قول می دهیم(( تاخون در رگ ماست سیدعلی رهبر ماست))...

ختم کلام به مادر فاطمه زهرا(س) و ارباب بی کفن امام حسین(ع) و دیگرشهدا سلام برسانید و رهبرمان و تمام مسلمانان همیشه پیروز رادعا کنید،به امید دیدار...
روابط عمومی بنیادحفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس لرستان

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار