درس‌های عاشورا؛

یتیمانی که بر زانوی امام علی(ع) بزرگ شدند، بر امام حسین(ع) شمشیر کشیدند

امام حسین(ع) حج خود را ناتمام گذاشت؛ تا بگوید حج به دور از حقیقت حج نیست؛ نمی‌توان دور کعبه طواف کرد درحالی‌که امام تنهاست، و نمی‌توان عاشورا را زنده نگه‌داشت، بدون آنکه شمر زمان و حسین زمان را شناخت.
کد خبر: ۱۰۰۳۱۰
تاریخ انتشار: ۲۱ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۴:۲۲ - 11September 2016

یتیمانی که بر زانوی امام علی(ع) بزرگ شدند، بر امام حسین(ع) شمشیر کشیدند

گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس- رسول حسنی؛ روز نهم ذیالحجه مصادف با سه رویداد مهم در تاریخ شیعه است. سدابواب، حج ناتمام امام حسین(ع) و شهادت مسلم بن عقیل در این روز و مطالعه آن در عرض هم دارای نکاتی است؛ که به آن پرداخته میشود.

سدابواب

در سال دوم هجرت در چنین روزی سدابواب اتفاق افتاد. پیامبر اکرم(ص)  پس از هجرت به مدینه منوره اقدام به ساختن مسجد کرد. مهاجرانی که از مکه معظمه به مدینه منوره هجرت کرده و فاقد خانه و مسکن بودند، همین مسجد را خوابگاه خود قرار دادند؛ اما پس از مدتی پیامبر(ص) آنان را از خوابیدن و بیتوته کردن در مسجد به خاطر حفظ شئونات اسلامی و احترام به اماکن مقدس باز داشت و دستور داد تا برای خویش خانههایی بسازند و از مسجد بیرون روند.

مهاجران، خانههایی در اطراف مسجد ساختند؛ ولی هرکدام از آنان، دری به مسجد گشودند تا ضمن ابراز علاقهمندی به مسجد، رفت و آمد آنان به مسجد آسان شود.

از این وضعیت، مدت چندانی نگذشته بود که جبرئیل امین بر رسول خدا (ص) فرود آمد و به آن حضرت وحی کرد که خداوند سبحان میخواهد مسجد پاک و نظیف بماند؛ بدین جهت تمام درهایی که به آن گشوده شده است باید بسته شوند؛ به جز درِ خانه حضرت علی (ع).

پیامبر اکرم(ص)، معاذ بن جبل را مأموریت داد که این خبر را به مسلمانان برساند و بگوید درهای خانه خود را به سوی مسجدالنبی ببندید. معاذ بن جبل پیام رسول خدا(ص) را به صحابه آن حضرت، ازجمله ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه، زبیر، عبدالرحمن عباس و حمزه ابلاغ کرد و همگی اطاعت کردند و درها را بستند.

این امر بر برخی از صحابه کبار و ریشسفیدان همراه پیامبر(ص) گران آمد و پشت سر آن حضرت گلایه و شکوه کردند. این خبر به پیامبر اسلام(ص) رسید. پیامبر(ص) در مسجد مدینه برای آنان خطبه خواند و در ضمن آن فرمود: آنچه درباره بسته شدن درها گفتید، خبرش به من رسید.

به خدا سوگند من آن را انجام ندادم؛ بلکه این فرمان الهی بود که از طریق من به شما ابلاغ شد. خدای سبحان به من وحی فرستاد که این خانه مسجدالنبی را پاکیزه نگه دارم و کسی به آن وارد نشود ـ سد ابواب ـ جز من، علی، حسن و حسین که از این فرمان مستثنی شدیم. به خدا سوگند من بسته شدن درهای خانه شما را و باز بودن در خانه علی را فرمان ندادم؛ بلکه این خدای بزرگ بود که به من چنین فرمانی داد.

عرفه دعای بیانگر فلسفه عاشورا

این رویداد در کنار حادثه سال 60 هجری و حج ناتمام امام حسین(ع) متضمن یک نکته است. در سد ابواب بار دیگر مسئله امامت مطرح شد؛ که متأسفانه نادیده گرفته شد. اگر عدهای که زبان به اعتراض باز کردند صاحب بصیرت بودند حادثه سال 60 هرگز اتفاق نمیافتاد. چرا که همان عده با نام و نشان دیگر به امام حسین معترض شدند که چرا بر خلاف شرع، حج را ناتمام گذارده تا به کوفه برود.

اهل مکه و مدینه بدون علم بر اینکه حجِ بدون حضور امام زمان حج مقبول نیست، به مناسک حج ادامه دادند و پسر پیامبر را رها کردند. آنهایی هم که همراهی کردند مگر عده معدودی به خاطر به دست آوردن مقام و منصب احتمالی با حضرت روانه شدند. در واقع کربلا نوعی سد ابواب بود؛ مگر برای کسانی که خدا انتخابشان کرده بود. از میان گستره بلاد اسلامی که بخش وسیعی از شرق آسیا و شمال آفریقا را شامل میشد تنها کمی بیش از 100 نفر توفیق شهادت در کنار امامشان را پیدا کردند.

دعای عرفه اتمام حجت امام حسین(ع) برای اهل مکه بود. آنچه سیدالشهدا در ضمن دعای عرفه قصد بیانشان را داشت در روز عاشورا متجلی شد. هرچند حج مهمترین اتحاد مسلمین برای تحقق آرمانهای نظام اسلامی و استکبارستیزی است؛ اما اصل نیست.

اصل امامی است که حج را رها میکند تا در مقابل استکبار اموی بایستد. کورباطنانی که در حج ماندند، در ظلمت حج بدون حقیقت توقف کردند. خروج امام حسین(ع) که از مرگ معاویه آغاز شده بود، خروج بر امامِ شر بود؛ که تمامیت اسلام را به سخره گرفته بود.

این حج مانند نماز جماعتی بود که امام جماعت ندارد و معمومین بدون اقتدا به امامی نماز جماعت میخوانند. این عمل در همان حال که نورانیت و شرعیتی ندارد مضحک به نظر میرسد. در این میان کسانی بودند که انتظار میرفت همراه امامشان بروند؛ اما پس کشیدند. «ابن عباس»، «عبدالله بن جعفر»، «محد بن حنفیه» و... هرکردام به دلیلی ازجمله به صلاح ندانستن حرکت امام حسین(ع) و بیماری و ضعف پاها و... که هیچکدام دلیل موجهی برای عدم تبعیت از امام نداشتند.

در همان روزی که امام حسین(ع) در حال قرائت دعای عرفه بود، سر طلایهدار آن حضرت، مسلم بن عقیل را از تن جدا کردند و در کوفه چرخاندند. این اقدام از سوی اهل کوفه صورت گرفت؛ که پیش از این در کار حکومت امام علی(ع) سنگ اندازی کرده بودند و امام حسن(ع) را در جنگ با معاویه تنها گذارده و آن حضرت را وادار به صلح کردند.

این مردم بار دیگر چشم بر این بیحیثیتی بستند. تا چند روز بعد بر روسیاهی قتل پسر پیامبر(ص) چشم باز کنند. باز هم در این میان امثال سلیمان بن صرد خراعی و دیگران که بعدها قیام مذبوحانه توابین را به راه انداختند باز با بهانه مصلحت سکوت کردند.

مسلم طلایهدار شهادت

مسلم بن عقیل پسرعموی امام حسین(ع) به نمایندگی از آن حضرت، جهت سامان بخشیدن به قیام علیه یزید بن معاویه، در پنجم شوال سال 60 قمری وارد کوفه شد و در خانه مسلم بن مسیب، که خانه سرای مختار بن ابییعبیده ثقفیی بود فرود آمد. از آن هنگام ریشسفیدان و بزرگان شیعه به محضرش حاضر شده و پس از خواندن نامه امام حسین(ع) با مسلم بن عقیل  به نمایندگی از آن حضرت، بیعت کردند.

تعداد فراوانی از مبارزان کوفه با مسلم بن عقیل علیهالسلام بیعت کردند و او را به ادامه قیامی بزرگ ضد خلافت جائرانه یزید امیدوار کردند. تا این که تعداد بیعتکنندگان به 18 هزار تن رسید. در این هنگام مسلم بن عقیل علیهالسلام نامهای برای امام حسین علیهالسلام نوشت و ضمن گزارش آمادگی مردم کوفه، آن حضرت را به این شهر دعوت کرد.

در آن زمان حاکم شهر کوفه، نعمان بن بشیر بود و نسبت به سایر استانداران یزید، طمع چندانی در قتل و غارت مردم نداشت. وی که از آمدن مسلم بن عقیل، به کوفه خبردار شده بود، طی سخنانی در مسجد اعظم کوفه، مردم را از سرپیچی و آشوبگری بر حذر داشت و به صورت ظاهری، آنان را تهدید به سختگیری و اعمال خشونت نمود.

یزید بن معاویه، پس از مشورت با غلام پدرش به نام «سرجون» که یک یهودی متعصب بود تصمیم به تعویض حاکم کوفه گرفت. سرجون میدانست که هیچ حاکمی مثل ابن زیاد با امام حسین(ع) وارد جنگ نخواهد شد. یزید طی حکمی عبیدالله بن زیاد حاکم بصره را با حفظ سمت، به استانداری کوفه منصوب کرد. با آمدن عبیدالله به کوفه، وضع این شهر دگرگون شد. هواداران بنیامیه با فتنهانگیزیهایشان کار مسلم بن عقیل مشکلتر شد.

مسلم بن عقیل برای پیش برد قیام، ناچار شد خانهاش را تغییر داده و در خفا به سر برد و انقلابیون را به صورت غیرآشکار سازماندهی کرده و برای قیامی بزرگ آماده کند. بدین جهت از خانه مسلم بن مسیب به خانه هانی بن عروه نقل مکان کرد و از طریق برخی از یاران و اصحاب مطمئن خویش با شیعیان رابطه برقرار میکرد.

عبیدالله بن زیاد با بکارگیری سرمایههای زیاد و جاسوسان و نفوذیهای خویش، به مخفیگاه مسلم بن عقیل پی برد. او، با ترفندی هانی بن عروه را به قصر دارالاماره برد و از وی بازجویی سختی به عمل آورد و به خاطر میزبانی مسلم بن عقیل، دستور داد او را مورد ضرب و شتم قرار داده و بر وی سخت گیرند.

هانی بن عروه در دارالاماره هم ضروب و زخمی شد و در حجرهای زندانی و مورد اذیت و آزار جسمی و روانی قرار گرفت و این مسئله برای مسلم بن عقیل علیهالسلام بسیار گران آمد. بدین جهت هواداران و شیعیان را برای آشکار کردن قیام فراخواند.

تعدادی با او همراه شده و برای رهایی هانی بن عروه به سوی دارالاماره حرکت کردند. با این که قیام مسلم بن عقیل، پیش از موعد مقرر آغاز شده و بسیاری از مبارزان و رزمجویان از آن بیاطلاع بوده و یا اساساً در آن زمان در کوفه نبودند، با این حال چندین هزار مرد جنگی با مسلم بن عقیل علیهالسلام همراه شده و به سوی دارلاماره هجوم آوردند.

عبیدالله بن زیاد که توان مقابله و برابری با آنان را نداشت برای متفرق کردن شیعیان و مبارزان، دست به نیرنگهای متعدد زد و از این راه، تعداد زیادی از مبارزان را از اطراف مسلم بن عقیل پراکنده کرد.

با فرارسیدن تاریکی شب، یاران مسلم بن عقیل پراکنده شده و او پس از پایان نماز مغرب، تنها شد و کسی با او باقی نمانده بود. روز بعد عبیدالله بن زیاد برای دستگیری مسلم بن عقیل، تعداد سیصد نفر از مزدوران خویش به فرماندهی محمد بن اشعث را به سوی خانه طوعه محل اختفای مسلم بن عقیل اعزام کرد.

مسلم بن عقیل از خانه طوعه بیرون آمد و بعد از جنگی که به کشته شدن تعداد زیادی از  یاران عبیدالله منجر شد؛ محمد بن اشعث که از نبرد با مسلم بن عقیل، عاجز مانده بود به وی پیشنهاد امان داد اما مسلم اعتنایی به امان وی نکرد و به مبارزهاش ادامه داد. تا اینکه از شدت تشنگی بیحال شده بود دستگیر و به نزد عبیدالله برده شد. عبیدالله بن زیاد پس از بازجویی از مسلم دستور داد وی را به شهادت رسانند.

مردی از اهالی شام که در نبرد با مسلم بن عقیل زخمی شده بود، مأمور کشتن وی شد و او را به بالای کوشک دارالاماره برد و سرش را از بدن جدا کرد و تن بیجانش را به زمین انداخت.

حادثه قتل مسلم که خبر آن چند روز بعد و در یکی از منازل مکه به کوفه به امام حسین(ع) رسید از تأثر برانگیزترین وقایع قیام سیدالشهدا است. جماعت کوفی با تنها گذاشتن مسلم مشق بیوفایی کردند و در حادثه عاشورا آن را در مقابل امام حسین(ع) عملی کردند.

بسیاری از سربازانی که آمدند تا غنیمتی از حرم امام حسین(ع) بردارند، همان یتیمانی بودند که در سحرگاه رمضان 40 هجری کاسه شیر برای امام علی(ع) برده بودند. این یتیمان همانهایی هستند که بر زانوی امام علی(ع) بزرگ شدند؛ که 20 سال بعد حرم فرزندش را هتک کردند. تأمل بر این نکته درسی بزرگ و تکاندهنده برای روزگاری است که در آن زندگی میکنیم. اینکه امنیت دوران کودکیمان درحالیکه کشور در کوران جنگ با دهها کشور بود، تأمین شد وظیفه کنونی ما در مقابل نظام و نایب عام امام زمان(ع) چیست؟

انتهای پیام/ 161

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار