سردار شهید «محمدعلی الله دادی»؛

رادمـردی برخاسـته از کویـر

خبـر خیلـی کوتاه بـود؛ امـا دنیایی حرف بـا خودش داشـت. «سـردار حـاج محمدعلـی الله دادی در حین مأموریـت به همراه تعدادی از نیروهـای حزب الله، در منطقـه قنیطـره سـوریه بـه شـهادت رسـید.»
کد خبر: ۲۲۲۳۴۸
تاریخ انتشار: ۰۸ فروردين ۱۳۹۶ - ۰۹:۰۰ - 28March 2017
به گزارش خبرنگار دفاع پرس از یزد، خبـر شـهادت سـردار الله دادی به سـرعت رسـانه ای شـد.روابط عمومی سـپاه پاسـداران هم اطلاعیه داد و آنرا تأییـد کـرد. دیگر باورمان شـد که سـردار الله دادی بـه جمـع همرزمـان شـهیدش، سـردار شـهیدعاصـی زاده، سـردار شـهید جعفرزاده، سـردار شـهیدآقابابایـی، سـردار شـهید قهـاری سـعید و دیگـر همرزمان شـهیدش پیوسـته اسـت. باورمان شـد که حـالا نوبـت از او گفتن اسـت. از او روایت کـردن. او کـه خـود راوی دلاوری و ایثـار یـاران و همرزمـان شـهیدش بـود، حـالا خـود مرجـع ضمیـر روایت هـا شـده اسـت و این روایتی اسـت کوتاه از او، آن گونه که من شناختمش.

شـهید حـاج محمدعلـی الله دادی رادمـردی بـود برخاسـته از کویـر. از شـهری برکرانـه سـرزمین رادمـردان؛ سـیرجان. او جوانمـردی متواضـع و بـا اسـتقامت بـود کـه هماننـد جوانـان نسـل انقلاب، حفاظـت و پاسـداری از نهضـت را تکلیـف خـود میدانسـت و بـا صیرت و اعتقـادی محکم از همان روزهـای آغازیـن جنـگ تحمیلـی رژیم بعـث عراق علیـه ایران اسلامی در تاریـخ 14/7/ 1359 به اتفاق همرزمان خود به صف سـپاهیان روح الله پیوسـت. از همـان ابتـدای ورود بـه جبهـه حـق علیـه باطـل، رزمندهایی چابک، خسـتگی ناپذیر و پیشـتاز بود. وی در سـالهای دفاع مقـدس یکـی از فرماندهان تیپ ادوات لشـکر 41 ثـارالله کرمـان بـود کـه نقش آفرینی‌هـای مؤثـر او در طـول دوران جنـگ تحمیلی از چشم همرزمانش پنهان نمانده است.

بـا پایـان یافتن جنـگ در سـال 67 ،ماموریت مقابله بـا اشـرار جنوب شـرق بـه لشـکر ۴۱ ثـارالله واگذار شـد. شـهید الله دادی بـه نـوان جانشـین تیـپ صاحبالزمان(عـج) سـیرجان تمـام ماموریت هـای علیـه اشـرار را فرماندهی می کرد کـه اغلب کارهای شناسـایی محل اسـتقرار اشـرار در منطقه را شـخصا به همراه تیم اطلاعاتی انجام می داد.

روزهـا و ماههـا و سـالها از خدمـات ارزشـمند ایـن شـیرمرد جبهه هـای نور و زاهد سنگرنشـین سـپری شـد تـا اینکه در سـال 1385 توفیق خدمـت در تیپ مسـتقل 18 الغدیـر یـزد نصیـب او گردیـد. آنگاه که سـردار سـرافراز اسلام شـهید قهاری سـعید -که او نیـز از فرزنـدان دلاور این تیپ همیشـه پیـروز بود و همیشـه آرزوی شـهادت را در دل داشـت- از استان یـزد عزیمـت کـرد، او بـود کـه فرماندهـی این تیپ سـرافراز را برعهده گرفت و اینگونه در واقع پرچمی از دسـت سـرداری به دسـت سـردار دیگـری منتقل شد.

جمله هـــای خبری از تو خبر آوردند 

سـردار الله دادی در طـول تصـدی ایـن مسـئولیت موفقیت هـای بسـیاری کسـب کـرد. از آنجـا کـه فرمانده ای بسـیار دوسـت داشـتنی و پرتـوان بود در سـال 1387 بـا حکم فرماندهی کل سـپاه پاسـداران مسـئولیت فرماندهـی سـپاه الغدیـر اسـتان یـزد را عهـده دار شـد. او با تدبیـر، درایت، دوراندیشـی و با سـعه صـدر توانسـت در انـدک زمانی سـاختار جدید سـپاه اسـتان را سـاماندهی نماید و با شـناخت کامل همـه ردههـا حتـی شهرسـتانهای تابـع، کار هماهنگـی و هـم افزایـی و ارتبـاط سـالم و بـدون نقـص را پیریـزی و اجرایی کنـد. او با یک مدیریت صحیـح و جهادی توانسـت فرهنگ پرافتخار بسـیج را نه فقط در سـپاه اسـتان که در بین مردم دارالعباده به خوبی ترویج کند.

سـردار شـهید الله دادی در زمانـی کـه عهـده دار فرمانده سـپاه الغدیر اسـتان بـود با اقـدام جهادگرانه اش پایـه گذار بسـیاری از پیشـرفت ها چـه از لحاظ نیـروی انسـانی و چـه از لحـاظ تجهیزات و توسـعه جغرافیایـی بـود. خـوب یـادم هسـت آن زمـان کـه خداونـد متعـال چند سـالی توفیق خدمـت در رکاب ایـن شـهید بزرگـوار را بـه عنوان مسـئول سـازمان علمـی، پژوهشـی و فنـاوری سـپاه اسـتان بـه بنده حقیـر عنایـت فرمـود، علاقـه و تمایل او بـه فعالیت هـای علمـی و فناورانه بسـیار جـدی و زبانزد جامعه نخبگان علمی استان بود.

سـردار دلاور و دوسـت داشـتنی سـپاه اسلام سردار الله دادی از هیـچ حمایت مادی و معنوی در مسـائل علمـی فرو گـذاری نکرد. شـاهد ایـن مطلب جدیت او در تشـکیل سـازمان علمی، پژوهـش و فناوری به عنـوان یک سـازمان سیاسـتگذار بـود. در این دوره»مرکـز رشـد خالقیـت و توسـعه و نـوآوری سـردارشـهید منصـور عابـدی« بـا وجـود برخـورداری از آزمایشـگاه های برق، لکترونیـک و کارگاه مکانیک و تراشـکاری کـه محلی در خدمت بسـیجیان خالق و مبتکـر مـی باشـد راه انـدازی شـد. تلاش وافـر سـردار در تشـکیل «مرکـز تحقیقـات دانشـجویی دانشـگاه علـم الهدی یزد»، تشـکیل و افتتـاح اولین پایگاه بسـیج علمی در کشور در بنیاد نخبگان استان یـزد، راه انـدازی خانه نخبگان در مجموعه سـازمان علمـی همیشـه در یـاد و خاطـره نخبـگان علمـی اسـتان باقـی خواهد مانـد. از دیگر اقدامـات ارزنده او می تـوان به حمایت از انجمن روباتیک دانشـگاه آزاد اسلامی یـزد، پیگیـری و درخواسـت مجدانـه در برگزاری جشـنواره هـا و همایش ها و نمایشـگاه ها در سـطح اسـتان از جمله برگزاری 4 جشنواره تجلی خودبـاوری علمـی و فنـاوری، جهادگـران علـم و فنـاوری، خـود بـاوری و جهـاد علمـی، نمایشـگاه اختراعـات و ابتـکارات و 3 همایش امیـدان لایت و تجلیل از فرزندان نخبه سـپاه الغدیر استان در مقاطع ابتدایـی، راهنمایـی، دبیرسـتان و همایـش یـاوران ولایت به منظور تجلیل از کلیه دانشـجویان و طلبه و فرزنـدان سـپاه اسـتان و ده هـا نشسـت علمـی بـا نخبگان و فرهنگیان و ... اشاره کرد.

این شـهید بزرگوار نیروهایش را کامل می شـناخت، کارکـرد آنها را درک می کرد و نسـبت به ارزش های وجـودی افراد بسـیاری احتـرام قائل بود و براسـاس ایـن شـناخت و بصیرت از خودش مایه می گذاشـت و شـب و روز بـرای او مهـم نبود. به یاد ندارم جلسـه ای ترتیـب دهیـم و از او دعـوت نماییـم و نیایـد. همیشـه میگفت: «هر وقت که گفتیـد بیا می آیم.» و می آمـد. همیشـه در کنـار کـه نـه، همـراه مـا بود. حتـی در همیـن چنـد سـال کـه در اسـتان حضـور نداشـت، همیشـه احسـاس می کردم که در کنارمان حضور دارد.

خاطـرات بـه یادماندنـی زیـادی از او در گنجینـه خاطـرات خـود دارم و هرگـز فرامـوش نخواهم کرد. حضورش در برنامه های تجلیل از فرزندان خردسـال نمونـه سـپاه از آن خاطره های فراموش نشـدنی من اسـت. آن روزدر جلـو جایـگاه حضـور یافـت و بـا دسـتان خـود بـه تک تـک آن کـودکان جایـزه داد.درخواسـت کـردم نمایندگانـی انتخـاب شـوند کـه برنامه تجلیل از آنان طول نکشـد، ولی سـردار قبول نکـرد و گفـت:«بـدون اسـتثناء بایـد بیاینـد جلـوی جایـگاه و هدیه هاشـان را بگیرنـد. چـرا کـه آنهـا آینـده سـازان ایـن انقلاب هسـتند. باید بـه آنها بها داد.» نسـبت به اساتید دانشـگاه احترام ویژه ای قایل بودنـد. در جلسـات همفکـری و کارگروه هـای ً تخصصی سـازمان که معمـولا در اماکـن تاریخی و سـنتی یـزد تشـکیل مـی گردیـد سـاعت هـا پـای صحبـت هـای آنها می نشسـت. کاملا به صحبت هـا گـوش می داد و در نهایت با کمـال ادب و احترام نقطـه نظرهایش را بیان می کـرد. در یک جمله باید بگویم این شـهید سرافراز سـردار قلب های نخبگان بسـیجی اسـتان بـود. مـن شـاهد بـودم که پـس از شـهادتش، چگونـه جامعـه علمی و فرهنگی اسـتان متاثر و غمگین شد و در مظلومیتش گریست.

در پایـان آسـمانی شـدن ایـن سـردار سـرافراز را به محضـر حضـرت بقیه اهلل(عـج) و نائـب برحقش امام خامنه ای(مدظلـه) تبریـک و تسـلیت می گویـم و از درگاه خداونـد منـان بـرای همـه بازمانـدگان و دوسـتداران این شـهید عزیز، آرزوی سلامتی و اجر اخروی را خواستارم.

خداونـدا! متواضعانه و از صمیـم قلب از تو می خواهم کـه بـه ما توفیـق خدمتـی صادقانـه را در راه خود به مـا عنایـت کنـی و سـرانجام مـا را شـهادت در راه خودت قرار دهی. آمین.

از خاطرات «سرهنگ پاسدار محمد رجبی نصرت آبادی»

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها