دلنوشته/ عصمت دهقانی

صدای عشق را از میان چشم‌هایتان می‌شنویم

صدای دلتنگی از روزهای بدون شما به گوش می‌رسد. رفته‌اید و در خیال اتاق‌ها تنها قابی از لبخند شما جاری است و صدای عشق را از میان چشم‌هایتان می‌شنویم.
کد خبر: ۶۳۷۷۹۲
تاریخ انتشار: ۲۵ آذر ۱۴۰۲ - ۰۹:۰۸ - 16December 2023

صدای عشق را از میان چشم‌هایتان می‌شنویمگروه استان‌های دفاع‌پرس‌ - عصمت دهقانی مدیر ادبیات اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس لرستان؛ آسمان را رسم بر این است که کبوتران مهاجر از بام عشق به معراج روند و هستی عرصه پروازشان تا بی‌نهایت باشد. آنجا که بلا می‌خرند و جان می‌فروشند، مهمان و میزبان همه یکی است. از خدا تا  به خدا، تنها خداست که ندای این سالکان عاشق را می‌شنود و دردشان را می‌شناسد و این تنها جرعه‌ای از خیال ما است که جاودانگی آنها را به خاطر می‌سپاریم.

کاروان در راه است و مقصد مشخص. منتظرانِ چشم به راه، پلک نمی‌زنند. برای متفاوت دیدن از سالها غربت عبور کردید و جاده‌های پر پیچ و خم زمان  شما را در میدانگاه عشق پیدا کردند. از اینجا به بعد وقت پرواز است. بوی بهشت می‌آید. از سر تا پایتان نجابت و غیرت می بارد.

سلام بر شما ای شهیدان! در همجواری این چند حرف چه عظمتی نهفته است! به پشت گرمی این واژه هاست که در تمام مرزهای خطر عبور می‌کنیم و با ایمان و باوری عمیق به واژه‌ی «شهید»  در گام هایمان را محکم بر می داریم.

دلتنگ که باشی قوانین زمین از مسیر خود خارج می‌شوند مثل همین روزها که حس می‌کنیم هزار کیلومتر به شما نزدیکتریم. به نامت که می رسیم؛ می بینیم غیرت فاطمی را با زخم‌های خود به تقسیر کشیده اید و خیال خونین خاکریزها در برابراتان سر خم کرده اند تا اندکی از بزرگی خود را در آنها به یادگار بگذارید.

 نیازی نیست از نام و نشانتان بپرسیم؛ از تبار  کربلا هستید و از شما به ظاهر چیزی نمانده است جز یک راه ناتمام!

به دنبال کاروان قدم‌هایمان را تندتر می‌کنیم بلکه سر انگشتان‌مان به تابوت‌هایی که به پرچم سه رنگ میهن عزیزمان مزیّن شده است، متبرک شود. در همین حوالی، پرنده خیالمان راهی کربلای ایران می‌شود؛ صدای بال‌های رهایی از دل خاکریزها به گوش می‌رسد و نمی دانیم کدام گوشه‌ی فصل شیدایی آغاز شد، نمی‌دانیم چند گلوله برای پروانگی در باغ عشق کافی بود!

صدای دلتنگی از روزهای بدون شما به گوش می‌رسد. رفته‌اید و در خیال اتاق‌ها تنها قابی از لبخند شما جاری است و صدای عشق را از میان چشم‌هایتان می‌شنویم.

در این میان چه خوش است نیم نگاهی از سوی آسمانیان بر این غفلت زدگان خاک را که سال‌هاست در گرداب منیت خویش دست به گریبان غربت خورشیدیم. آن روز به رسم ثبت مردانگی حرف اول و آخرتان عشق بود و امروز کوچه‌های شهر را که قدم می زنیم نامتان را بر پیشانی افتخار این سرزمین درخشان می یابیم و مزارتان قرار دل بی قرار بسیاری از جوان‌هاست.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار