"بانوی برف و آتش" روایتی از عاشقانه‌ها

چقدر قشنگ صدایم می‌زند. چقدر زیبا و پر احساس به نامم می‌خواند. دلم می‌تپد. حتی حس می‌کنم گونه‌هایم گل می‌اندازد. مطمئنم این شعله‌ای که در درونم هره می‌کشد از تب سخت نیست، از شور عشق است.
کد خبر: ۹۳۵۳
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۲۳ دی ۱۳۹۲ - ۱۴:۱۰ - 13January 2014

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، "بانوی برف و آتش" زندگی نامه داستانی منصوره رحماندوست، همسر شهید ابوالقاسم ترابی است که به قلم راضیه تجار به رشته تحریر درآمده و از سوی مرکز امور زنان و خانواده ریاست جمهوری به چاپ رسیده است.

"بانوی برف و آتش" درباره بانویی از خانواده شهداست که با توجه به ناملایمات، مسائل و مشکلاتی که او را احاطه کرده است، توانسته زندگی خود را مدیریت کند.

در این داستان که بر اساس واقعیتهایی از زندگی منصوره رحماندوست است، زن که از تبعات جنگ بینصیب نمانده است، علاوه بر اینکه به خوبی از پس مشکلات متعدد زندگی برمیآید، توانسته ارتقای روحی و تحصیلی هم داشته باشد که از این نظر میتواند الگویی برای زنان و دختران ما باشد.

در قسمتی از این کتاب و در صفحه ۱۶ میخوانیم:

"- منصوره، منصوره خانم،...

چقدر قشنگ صدایم میزند. چقدر زیبا و پر احساس به نامم میخواند. دلم می تپد. حتی حس می کنم گونههایم گل می اندازد. مطمئنم این شعلهای که در درونم هره می کشد از تب سخت نیست، از شور عشق است. باز شده ام همان منصوره پانزده ساله. همان که به دنبال صدای حسن ترابی بود وقتی بالای منبر نوحه می خواند.
...

فکر نمی کنم تبم آنقدر بالا باشد که به هذیان گویی افتاده باشم. این حسن است. این اوست که به دنبالم آمده. مثل همهی آن سالهایی که بعد شعادت به سراغمان می آمد. باید جوابش را بدهم. باید.

-جااانم!

حالا روبروی من است. در فاصلهی پلکهایم. میان هزاران ستاره رنگی. ایستاده و با لبخند نگاهم می کند.
می گویم:

چهل سال است که چله نشین توام. چهل سال است که در این کوزه می ای در انداختهای که رگهایم را شعلهور کرده است. اگر بلند شوم و پردهی اسن اتاق دنگال را کنار بزنم همه برف است و اگر این پردهی روحم را کنار بزنم همه برف است و آتش".

متن ساده و روان کتاب، خواننده را با روای هم قدم می کند. بی آنکه لحظهای مکث و صبر در دل وی بیاندازد.

در صفحه ۲۶کتاب می خوانیم که:

"آب دهانم را فرو میدهم. طعم بومادران!! نه سالهام که مادر میمیرد.مرگ مادر برای دختر نه ساله می دانی یعنی چه؟ این که یک روز چشم باز کنی . ببینی که دیگر نیست. کسی که لباست را اطو می کرد، موهایت را می بافت، برایت آب نبات پولکی می خرید و غذاهای خوشمزه درست می کردی، حالا نیست. کسی که اگر غصه دار بودی، سرت را زیر لحاف می کردی و اشکهایت چکه چکه می چکید. می آمد و لحاف را کنار می زد. سرت را به سینه می فشرد و قربان صدقه می رفت و می گفت: عزیز دلم، خانم خانمها نبینم که گریه کنی. بیا تا برایت  چای شیرین و نان قندی بیاورم.

حالا دیگر نیست. گاه می آید نه در بیداری که در خواب. مثل فرشتهی قصهها، با چوبی که سر آن ستارهای است. چوبش را تکان میدهد و ستاره ردی هفت رنگ می سازد. طعم بومادران!

-حسن ترابی سخنرانی دارد. دارم میرومها! تو نمی آیی؟

باز نرگش است. بلند می شوم چادر سر می اندازم و دنبالش می روم. آنجا با مادر و دختر خواهرت آشنا می شوم. از برق نگاهشان می فهمم که از من خوششان آمده است. از حرفهایت خیلی سر در نمی آورم که آن طور محکم، رسا و کوبنده بیان می کنی اما صدایت برایم مثل نسیم است. نسیمی که در گذر از میان صحرا با خود عطر گیاهان و صمغهای نا شناخته را آورده باشد".

گفتنی است کتاب "بانوی برف و اتش" نوشته راضیه تجار در۹۶ صفحه از سوی مرکز امور زنان و خانوادهد ریاست جمهوری در زمستان ۹۱ چاپ و روانه بازار نشر شده است.

علاقه مندان میتوانند برای تهیه کتاب با شماره تلفن ۶۴۴۵۳۱۶۲ تماس بگیرند.

غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
مریم
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۳:۱۲ - ۱۳۹۷/۰۹/۱۸
0
0
من خانم رحماندوست رو از نزدیک می شناسم ایشون واقعاٌ مشاور دلسوز و خوبی هستن، امیدوارم همیشه در پناه خدا سلامت و موفق باشن
نظر شما
پربیننده ها