حسین شیخ الاسلام:

امام با پذیرش قطع‌نامه‌ی598 تعالی پیدا کرد/متکی بودن به مردم روش امام بود

مشاور امور بین‌الملل رئیس مجلس گفت: اعتقاد بنده این است که حضرت امام با پذیرش قطع‌نامه‌ی598 رشد و تعالی پیدا کرد.
کد خبر: ۲۳۵۱۷
تاریخ انتشار: ۲۸ تير ۱۳۹۳ - ۰۴:۵۴ - 19July 2014

امام با پذیرش قطع‌نامه‌ی598 تعالی پیدا کرد/متکی بودن به مردم روش امام بود

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، حسین شیخ الاسلام مهمترین جمله پیام امام به مناسبت قطع نامه را انجا می داند که امام که فرمودند "من آبروی خودم را با خدا معامله کردم". به عقیده ی او حضرت امام با پذیرش قطعنامهی598 رشد تعالی پیدا کرد رشد و تعالی که مهندس شخ الاسلام از غبطه ی عالم و عارف مشهور شیخ مرتضی انصاری نسبت به آن سخن می گوید.  وی که سال ها قائم مقامی وزارت امور خارجه را عهده دار بوده است و هم اکنون به عنوان دبیر کمیته حمایت از فلسطین در جبهه انقلاب اسلامی مشغول به مبارزه می باشد حرف های شنیدنی بسیاری را برای گفتن دارد که در ادامه می آید.

 کارکردهای عینی اندیشههای دفاعی امام خمینی(ره) در جنگ تحمیلی را بیان بفرمایید؟

حضرت امام خمینی برای دفاع همه مردم را به صحنه آوردند، همانطور که در طول مبارزات انقلاب اسلامی شاهد بودیم و در جنگ تحمیلی نیز حضور مردم با انگیزهی الهی و نیّت قربةالیالله بود. در بحث دفاع مقدّس باید توجه داشته باشیم که حضرت امام کل قضیه را دفاع میدانستند و فرق دفاع با جهاد این بود که دفاع بر همه واجب هست، ولی همان طور که حضرت امام فرمودند جهاد شرایطی دارد اما دفاع بر همه واجب است برای زن و مرد و کوچک و بزرگ و حضرت امام بر اساس این دیدگاه هر کسی را به اندازهی تواناییاش درگیر این کار مقدّس کردند و آن چیزی که برای امام خمینی(ره) مهم بود تکلیف و انجام به وظیفه بود. شهادت در این راه پیروزی حساب می شود و نگاه رهبر کبیر انقلاب به دفاع مقدس از این زاویه شکل می گیرد.

حضرتعالی نسبت بیداری اسلامی به وجود آمده در منطقه را با نگرش و اندیشه های امام خمینی(ره) که یکی از صحنه های عینیت بخشیدن به آن، دفاع مقدس می باشد چگونه می دانید؟

روش حضرت امام این گونه بود که مردم را هرطور که می شد با دست خالی و انگیزهی الهی و نیّت قربةالیالله به صحنه می آورد و مردم هم اسلام را میخواستند، عدالت را میخواستند و استبداد را رد میکردند. این روش حضرت امام بود در صورتی که روشهایی قبل از حضرت امام برای انقلاب یک روشهای دیگری بود، یعنی همهی آنها متکی به یک ارتش آزادی بخش بودند ولی روش حضرت امام برای آوردن انقلاب فرق میکند چرا که انقلاب متکی به خود مردم است و با آوردن مردم از همهی اقشار و همه گروه و طایفه ها، دین و مذهب در صحنه انقلاب رخ می دهد و اینجا میشود که میگوید توپ تانک مسلسل دیگر اثر ندارد، وقتی که 100 هزار نفر در مقابل یک تانک قرار میگیرند این تانک چکار میتواند بکند 100 نفر را شهید میکند ولی بقیه را نمیتواند شهید کند، این فرق اساسی روش حضرت امام با دیگران است همین روش را حضرت امام در جنگ، بسیج مستضعفین و در رابطه با برائت داشتند، برائت یعنی اینکه حضرت امام میخواستند روش دفاعی انقلاب اسلامی را به دیگر مسلمانان جهان در حج یاد بدهند که چطوری باید عمل کرد و چطوری باید تغییر را به وجود آورد، همین روش را حضرت امام برای روز قدس دارند، در حج با آن معنویّتی که ما در حال احرام در خانهی خدا هستیم باز حجاج می آیند و می گویند مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل، و مرگ بر شوروی، و ماکت قدس را حرکت میدادند، عربها گریه میکردند و به این تظاهرات ها می پیوستند، در سال 66، 450 نفر از حجاج ما شهید شدند چون حکومت ما یک حکومت مردمی بود. شهدا را تشییع و به ایران برگرداندند ولی کشورهای دیگر هم شهید دادند اما سعودی حتی جنازههای آنها را پس نداد، این روش را ما در روز قدس هم میبینیم، و باز معنونیّت ماه رمضان و جمعهی آخر ماه رمضان و از نماز جمعه به نماز جمعه، اینها را شما در مصر میبینید و میگوید مصر چه هست؟ بیداری مصر چه هست؟ مردم آمدهاند در صحنه و با انگیزهی الهی و با نیّت قربةالیالله و با شعار الله اکبر، این همان روش ما در جنگ بود، در جنگ ما، یکی در جبهه بود و یکی در پشت جبهه ها، ولی همه با هم آمدهاند در صحنه و با انگیزهی الهی با نیّت قربةالیالله و با شعار اللهاکبر.

این یک روش کارساز است، خدایی بودن و اسلامی بودن و حضور گسترده و همه جانبهی مردم و انجام وظیفه نه گرفتن نتیجه، نتیجه یک اسباب مادی دارد. از دیدگاه امام وقتی که آن اسباب مادی حاصل شد نتیجه هم حاصل میشود.

آیا قبول قطعنامهی 598 بر اساس اندیشههای دفاعی حضرت امام صورت گرفت؟

اعتقاد بنده این است که حضرت امام با پذیرش قطعنامهی598 رشد و تعالی پیدا کرد. با هیچ چیزی رشد و تعالی را شخصاً پیدا نکرد، شیخ مرتضی انصاری را که میشناسید، ایشان انسانی است که در زهد و تقوا نمونه نداشته مثلاً نماز تمام طول عمرش را دوبار اعاده میکند و وقتی از ایشان سؤال میکنند چرا؟ ایشان میفرمایند وقت نماز میخواندم کیف میکردم نمیدانم برای دل خودم میخواندم یا برای انجام وظیفه، یک همچین آدمی بود، یا وقتی که در بستر مرگ بودند ایشان را رو به قبله میکنند و ایشان خودشان را از قبله بر میگردانند سؤال میکنند چرا؟ ایشان میفرمایند من یک وظیفه دارم شما یک وظیفه، من میدانم وقتی آن لحظهی خاص برسد ممکن است کنترل خودم را نداشته باشم و می گفت شما تکلیف خودتان را انجام بدهید، حاج شیخ مرتضی انصاری در بستر مرگ گریه میکند وقتی از ایشان سؤال میکنند چرا؟ ایشان میفرمایند من از خدا خواسته بودم که یک موقعیّتی در اختیار من بگذارد که من آبرویم را در راه خدا بریزم، و من خودم را لایق نداستهام و همچین چیزی را در اختیار من نگذاشته است، و خدا حضرت امام را لایق میدانست و این را در اختیار حضرت امام گذاشت و امام قشنگ با خدا عشق بازی کرد و سربلند بیرون آمد. امامی که در تمام طول عمرش بله ای در مقابل گردن کلفتها و زورگوها نگفته بود، چه در رابطه با قضیهی کاپیتولاسیون چه در رابطه با 15 خرداد، چه موقع تبعیدش، چه موقع جنگ و آمدن به ایران، همه مردم ایران را با شعار جنگ جنگ تا پیروزی و جنگ جنگ تا سقوط صدام به جبهه های نبرد کشانده بود، حالا آن کسی که گوشوارهاش را داده بود و آن کسی که شوهرش را داده بود و آن کسی که پولش را داده بود، حالا امام میخواهد در برابر تمام این ایثارها بگوید که بخاطر ملّت ایران و بخاطر ایران اسلامی و بخاطر حفظ انقلاب قطع نامه را می پذیرم و آن نامهی زیبایی که حضرت امام برای پذیرش قطعنامه نوشتند به نظر بنده مهمترین جملهاش آن نیست که گفتند من جام زهر را نوشیدم، مهمترین جملهاش آنجاست که فرمودند من آبروی خودم را با خدا معامله کردم.

خدا هم خیلی زود پاسخ امام را داد، عزّتی که حضرت امام بخاطر نامه به گورباچوف نوشت، یا عزّتی که حضرت امام بخاطر حکم سلمان رشدی در جهان پیدا کرد با خود انقلاب پیدا نکرده بود ، چون اصل انقلاب را میگفتند یک انقلاب شیعی یا خود جنگ را مسلمانها میگفتند که این جنگ دو تا مسلمان هست با همدیگر، چکار بکنیم و چطوری موضع بگیریم ولی قضیهی سلمان رشدی چون آن به بالاترین شخصیّت این مکتب توهین کرده بود و امام هم برخورد تندی کرد، امام را در جهان اسلام و حتی در جهان غرب عزیز کرد، و این پاسخی بود که خدا به او داده بود، یعنی آبرویی که معامله کرده بود همین طوری پاسخش را گرفت.

ورود به خاک دشمن در اندیشههای امام خمینی چطور معنا پیدا میکند؟

دفاع برای احقاق حق بود، جنگ مراحلی داشت اول جنگ تصمیم گرفتند که حمله کنند برای نابودی انقلاب برای همین هم صدام در روز حمله در پارلمان عراق قرارداد 1975 را پاره کرد و وقتی خبرنگارها هجوم آوردند که از او سؤال کنند گفت پاسختان را در تهران میدهم، و واقعاً فکر میکرد که میتواند برای نابودی انقلاب به تهران بیاید و تحلیل آنهایی که به او دستور حمله را داده بودند همین بود و درست هم بود، چون ما در آنجا ارتش نداشتیم، سپاه نداشتیم، انقلاب اسلامی تازه داشت فرم میگرفت، یک گروه خبیس داخلی مثل منافقین شخصیّتهای بالای مملکت را ترور میکردند مثل 72 تن و رئیس دیوان عالی کشور، رئیس جمهور، نخست وزیر و تعداد زیادی از شخصیتها را بمب آتشزا میانداختند در اتوبوس دو طبقه و مردم را ترور میکردند، و ترس و وحشت ایجاد کرده بودند و یک خبیسی مثل بنیصدر سر کار بود که میگفت زمین میدهیم زمان میخریم، و همه ارتش و سپاه را معطل کرده بود و درگیری داخلی ایجاد نموده بود.

مرحله نخست استکبار در مقابله با انقلاب اسلامی محقق نشد و دفاع عاشقانه رزمندگان در جبهه های نبرد حق علیه باطل تحقق نیافت. دشمن در مرحله دوم می خواستند استان زر خیز ایران را بگیرند که همهی امکانات را داشت و توانایی کشور شده را هم داشت یعنی آب و خاک حاصلخیز، اتصال به دریا، نفت داشت، پایانههای بارگیری داشت، می خواستند اهواز را از ایران جدا کنند و یک عکس چاپ کردند و اسم آنرا گذاشتند عربستان البته من بگویم که تاکتیکهای خاصی در این قضیه استفاده کردند، مثلاً خواستند این جنگ را به جنگ همهی عربها بر ضد فارسها، یعنی آن تقابل عربی اسرائیلی را تبدیل کنند به تقابل ایرانی عربی، که بخاطر مواضعمان در رابطه با فلسطین و ... نتوانستند و این هم داستانی دارد. موضعی که مرحوم حافظ اسد در مقابل ایران گرفت که نگذاشت جنگ همهی عربها علیه فارسها اتفاق بیفتد و وقتی رسیدیم به خرمشهر این توطئه هم ناموفق ماند و از اینجا تصمیم گرفتند که جنگ بدون برنده باشد و ما وقتی که فاو را گرفتیم موضوع تغییر پیدا کرد. از ابتدای جنگ عراق این دو خواسته را داشت ولی وقتی فاو را گرفتیم قدرت چانه زنیمان بالا رفت، چون فاو نقطهی استراتژیکی بود، و اینجاست که قطعنامهی 598 نوشته میشود .

 انقلاب اسلامی به چه میزان می تواند برای سایر کشورهای اسلامی الگو و هدایت کننده باشد؟

طبق نظریه ولایت فقیه حضرت امام آن حرف شهید مدرس که می فرمودند سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ماست، ما توانستهایم این موضوع را در حاکمیتمان طرح کنیم و در  قانون اساسی که به زیبایی دنیا و آخرت، دین و سیاسی، حق مردم و رأی مردم، و الهیّت و قوانین الهی به همدیگر تنیده شده است اندیشه های امام خمینی تبلور پیدا نمود یعنی شما همانطور که قصد قربت میکنید و نماز میخوانید همان طور قصد قربت میکنید و وضو میگیرد و میروید رأی میدهید، عالیترین مرجع دینی و سیاسیات را خبرگانی انتخاب میکنند که علما و بزرگان دینی هستند.

سی و چند سال است که همین طور در قضیهی فلسطین دارد پیش میرود روز به روز ضعف اسرائیل را شاهد هستیم. قرار بود رژیم صهیونیستی از نیل تا فرات گسترش پیدا کند ببینید هر روز دارد کوچکتر میشود، یک وقت آمدند تا بیروت لبنان را اشغال کرد حالا از بیروت عقبنشینی کرد و  در کرانهی باختری دیوار میکشد. جهان در حال تکامل است ولی انقلاب اسلامی یک سیستم و سامانهای را ایجاد کرد که هم قوانین الهی هست و هم حق مردم به نام مردم سالاری دینی، این الگو موفق بوده و آن را میخواهند بکوبند این الهام بخشی این الگوست شما الگوگیری از انقلاب اسلامی را در مصر میبینید و در جاهای دیگر هم میبینید.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار